بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    آیه های زمینی

  • تعداد نظرات : 14
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۱/۲۳
  • نمايش ها : 482

 

 

آنگاه خورشید سرد شد 

 

و برکت از زمین ها رفت 

 

و سبزه ها به صحراها خشکیدند 

 

و ماهیان به دریاها خشکیدند 

 

و خاک مردگانش را زان پس به خود نپذیرفت...

 

در غارهای پوسیده بیهودگی به دنیا آمد 

 

خون بوی بنگ و افیون می داد 

 

مردابهای الکل با آن بخارهای گس مسموم 

 

انبوه بی تحرک روشنفکران را 

 

به ژرفنای خود کشیدند 

 

و موش های موذی 

 

اوراق زرنگار کتب را 

 

در گنجه های کهنه جویدند...

 

خورشید مرده بود و هیچ کس نمی دانست 

 

که نام آن کبوتر غمگین کز قلبها گریخته 

 

" ایمان " است!



 

 

 

نظرات دیوار ها


elenaal
ارسال پاسخ

ممنون

asmaneabi
ارسال پاسخ
tanhaa21
ارسال پاسخ

عالـــــــــــــــــــــــــــــی مثل همیشه


amir92
ارسال پاسخ

لایک

AZAD
ارسال پاسخ

خدا رحمتش کنه .
احساس در شعرش فوران می کنه .
مرسی.

aryan_
ارسال پاسخ

فروغ عزیز

سپاس افسون جان

Alireza92
ارسال پاسخ

فروغِ فرخزاد ، دوستش می دارم
زیبا و قابل تامل
سپاس بانو

saman11
ارسال پاسخ

بسیار عالی

صبا
ارسال پاسخ

نام آن کبوتر غمگین
کز قلب ها گریخته
"ایمان" است....

عالی افسون خانم عزیز

unerground2
ارسال پاسخ

لایک

Mehran61
ارسال پاسخ

مرسی عاشق فروغم

راميـن
ارسال پاسخ
paradise166
ارسال پاسخ

ممنونم

shabgardetanha
ارسال پاسخ

$ likeeeeeeee $