تا خم نشوید کسی نمی تواند سوارتان بشود !

یـه عـده هـسـتـن تـا وقـتـی واسـشـون دیـوار نـفـرسـتـی واسـت دیـوار نـمـی فـرسـتـن!!
ولـی بـازم تـو قـلـب مـا جـا دارن
یـه عـده هـم هـسـتـن کـه واسـشـون دیـوار نـفـرسـتـی بـازم واسـت دیـوار مـیـفـرسـتـن
ایـنـا عـشـقـن
امـا یـه عـده دیگه هـسـتـن وقـتـی واسـشـون دیـوار مـیـفـرسـتـی جـواب هـم نـمـیـدن
ایـنـارو بـایـد بـزنـی دهـنـشـونـو سـرویـس کـنـی

زخم ها هميشه خونريزي نمي كنند

زخم ها هميشه ورم،چرك،عفونت نمي كنند

گاهي مي شود كه يك زخم شكل يك لبخند

تا هميشه روي لبت تازه مي ماند . . .

ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛

گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !

هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛

کـــه دریـــده شـــده ایــــم

خـوشـــ بــہ حــالــِ اونــآیـے کـہ

اونقــدر تــو دنیـــآے واقعـــے ســرشــوלּ شلـوغـــہ

کـہ وقتـــ نــدآرלּ بیــآלּ

تــو دنیـــآے مجـــآزے لعنتــــے...

حال و هوای این روزهای من حال و هوای دوران است

سکوت و تاریکی ، هوای دم کرده و نفس بی نفس

حال و هوای این روزهای من

حال و هوای ته سیگار آب خورده

ماشین های مدل بالا صدا بی صدا

حال و هوای این روزهای من

سکوت است و سکوت

نوا بی نوا

قدم می زنم در کوچه باغی قدیمی

به امید هوایی که شاید هوا باشد

روزهایی در زندگی پیش میاد
که دوست نداری حساب کتاب کنی
که چه کاری خوبه و چه کاری بد؟!!!
از کلنجار رفتن با عقلت خسته میشی...
دوست داری خودتو رها کنی و
بذاری دلت تو رو ببره ...

جو می گیرتم گاهی

لبخندهای پوشالی می زنم

قهقهه های مستانه

می دانی از چه؟

از هر چه نامردی است می خندم

دیوانه شدم دیگر

بدون هیچ شاخ و دمی

سرخوش می دانی چیست؟

همان کس که در دریای غم غرق و در قعر تاریکی لبخند می زند

چه نقاش ماهریست فکر و خیال....

وقتی که دانه دانه موهایت را سپید میکند..!