دیوار کاربران


SR13
SR13
۱۳۹۳/۱۲/۲۵

يه وقتا دلت طوري تنگ ميشه که مغزت کاملا فلج ميشه

بدي هاش يادت ميره

نامرديش يادت ميره

بي محبتي و رفتارسرد و تلخش يادت ميره

وقتي با بيرحمي تنهات گذاشت يادت ميره

فقط ميگي خدايا يه دقيقه ببينمش اين دل وامونده آروم شه...!

SR13
SR13
۱۳۹۳/۱۱/۲۸

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود !
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۳/۱۰/۱۶

تمـامِ آن چيـزی کـه دربـاره ی تـو در سَـرم هسـت،

ده هـا کتـاب مـی شـود.

امـا تمـامِ چيـزی کـه در دلـم هسـت،

فقـط دو کلـمه اسـت،

دوســتت دارم!

ويکـــتور هــــوگو

Kezhan
Kezhan
۱۳۹۳/۱۰/۱۶

‏ماندن به پای کسی که دوستش داری......

قشنگ ترین اسارت زندگی است......

sayee
sayee
۱۳۹۳/۱۰/۱۵

*ﮔَـﺮﭼـﻪ ﻧﯿﺴﺘــــــــــــــــﯽ*
*ﯾـــﺎﺩَﺗــــْــــــــــــــ ــــ ﺍَﻣـّــﺎ*
*ﺗﻤﺎﻡ ﻗـَــﺪ*
*بے ﺭﺣﻤﺎﻧﻬـ ؛*
*ﻣﯿﺎﻥِ ﺩِﻟـــَــﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ … !
♥≠♡

кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۱۰/۰۸

ﺗـﻮ ﺍﯾـﻦ ﻓـﯿـﻠﻤﺎ ﭼـﺮﺍ ﻭﻗـﺘﯽ ﻟـﺒﺎﺱ ﻣـﯿـﺨﺮﻥ ﺯﯾـﺎﺩ

ﺷـﺎﺩﯼ ﻧـﻤﯿﮑـﻨﻦ ??? ﻭﺍﻻ ﺩﯾـﺮﻭﺯ ﻣــﻦ ﺑـﻌـﺪ ﺩﻭ ﺳـﺎﻝ

ﯾـﻪ ﺯﯾـﺮ ﺷـﺮﻭﺍﺭﯼ ﺧـﺮﯾﺪﻡ ﺑـﺎﺑـﺎﻡ ﻫـﺮ ﻧـﯿﻢ ﺳـﺎﻋـﺖ

ﯾـﻪ ﺑـﺎﺭ ﻧـﮕﺎﻡ ﻣـﯿﮑﻨﻪ ﺩﺍﺩ ﻣـﯿﺰﻧﻪ : ﻧـﻮﻥ ﻭ ﭘـﻨﯿﺮ ﻭ

ﺧـﺎﺭﮎ ﺗـﻤﺒـﻮﻥ ﻧـﻮﺕ ﻣـﺒﺎﺭﮎ ﻧـﻮﻥ ﻭ ﭘـﻨﯿـﺮ

ﺷـﻠـﻐﻢ ﺗـﻤﺒﻮﻥ ﻧﻮﺕ ﺗـﻮ ﺣـﻠـﻘﻢ o_0 ﺑـﻘـﯿﻪ ﺧـﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺳـﺖ ﻣـﯿﺰﻧﻦ ﻣـﻨﻢ ﻣـﯿﺮﻡ ﻭﺳـﻂ ﺑـﻨﺪﺭﯼ

ﻣـﯿﺮﻗﺼﻢ



+

sayee
sayee
۱۳۹۳/۱۰/۰۸

ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت

گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !

هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم

کـــه دریـــده شـــده ایــــم...

marya1370
marya1370
۱۳۹۳/۱۰/۰۸

خیابان‌ها
بی حضور تو
راه‌های آشکار
جهنم‌اند

SoGanD_20
SoGanD_20
۱۳۹۳/۱۰/۰۷

همیشه تصور می کردم که
برای صرف فعل ها باید محدوده ی سنی وجود داشته باشد،
راه رفتن، بزرگ شدن، دوست داشتن، از دست دادن، رنج کشیدن،
دروغ گفتن، چشم پوشیدن، آموختن، مبارزه کردن، اعتراف کردن، امیدوار بودن،
رفتن و یا رها کردن.
اما اکنون می دانم که اشتباه است.
سنی برای صرف فعل ها وجود ندارد. فقط و فقط پیشامدها تعیین کننده اند.

marya1370
marya1370
۱۳۹۳/۰۸/۲۷


+5