دیوار کاربران


rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۴/۲۷

کوچه ای را بود نامش معرفت
مردمانش با مرام از هر جهت
سیل آمد کوچه را ویرانه کرد
مردمش را با جهان بیگانه کرد
هرچه در آن کوی بود از معرفت
شست و با خود برد سیل بی صفت
از تمام کوچه تنها یک نفر
خانه اش ماند و خودش جست از خطر
رسم و راه نیک هرجا بود و هست
از نهاد مردم آن کوچه است
چونکه در اندیشه ام اینگونه ای
حتم دارم از بچه های آن کوچه ای

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۴/۲۷

صــداے تپـش هـاے قلبمــ رو میشنوم
ولـے
هیچـ علاقه اے به زندگـے کردטּ توشـ نیستـــ

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۴/۲۷

دم زندگی گرم یه عمره داره بدون گارنتی مارو سرویس میکنه !{66}

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۴/۲۷

خدایا آسمان چه مزه ایست ؟
من که تا به حال فقط زمین خورده ام !

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۴/۲۷

می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است دلتو می اندازی زمین جلوی پای دلبرت می بینتش سفیدی و پاکیشو میبینه چقدر ظریفه می بینه که فقط واسه اونه که می تپه فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟میاد جلو "جلو و جلوتر به دل عاشقش نگاه می کنه یه قدم جلوتر میذاره پاشو میذاره روش فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده می دونید…

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۴/۲۷

می دانی؟ یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است! و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی: بگذار منتـظـر بمانند !

asemani
asemani
۱۳۹۲/۰۴/۲۶

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده وپنهانی بود

asemani
asemani
۱۳۹۲/۰۴/۲۴

خوشبختی یافتنی نیست
ساختنی است

mohsen0541
mohsen0541
۱۳۹۲/۰۴/۲۴

امروز تمام ترس‌هایم را جمع کردم

دانه به دانه. با اعتماد و امید...

خوب می‌دانم که همیشه باید به .....اعتماد کرد!!!

به خاطر همین اعتمادِ خوشایند است که چشم‌هایم با من

نشسته‌اند

و انتظار آمدنت را...

نفس نفس می‌کشند!

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۴/۲۴

خوشابحالت آدم…

خودت بودی وحوا
وگرنه حوای توهم هوایی میشد!