بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
خانه تکانیِ ذهن به سبکِ برون ریزی
- تعداد نظرات : 89
- ارسال شده در : ۱۴۰۱/۰۱/۱۵
- نمايش ها : 1119
گاهی وقت ها مغز تو یک چرخه گیر میافته
مثلا به خاطر موضوعی ناراحت میشیم، دلیلش رو نمیتونیم پیدا کنیم، و یا پیدا کردیم و راه حلی براش نداریم، مشکل سرجاشِ و از اینکه کاری نمیتونیم بکنیم، احساس بی کفایتی میکنیم و بیشتر ناراحت میشیم، بعدش از اینکه ناراحتیم، ناراحت میشیم! و ...
این طوری میشه که با یک سری اطلاعات کهنه این چرخه فعال میشه، می چرخه و می چرخه و خروجیش میشه خستگی و پژمردگی...
من فکر می کنم خارج شدن از این «چرخه های جهنمی» فقط و فقط با آگاهی امکان پذیره و تا زمانی که اطلاعات جدیدی به مغز ندیم رهایی از این چرخه امکان نداره
آگاهی میتونه از طریق:
۱. خوندن یک کتاب مفید
۲. مشورت با فردی آگاه و منصف و قابل اعتماد
۳. برون ریزیِ ذهنی از طریق بازگو کردن اتفاقاتی که ما رو آزار میدن
و...
اتفاق بیافته
مورد اول و دوم که واضح هست
می خوام درباره مورد سوم حرف بزنم
برون ریزیِ ذهنی دقیقا مثل خونه تکونی میمونه
همه چیز رو میاری وسط، با دقت بررسی میکنی
مفیدها و غیر مفید هارو تفکیک میکنی و با خیالی آسوده غیر مفید هارو دور میریزی
«حسِ سبکی و رهاییِ آنی» و «پیدا کردن مفید هایی که بین غیر مفید ها گم شده بودن» از عوامل اصلی این آسودگیِ خیال هستن.
ما آدم ها گاهی کاملا شفاف و واضح به موضوعی پی می بریم اما چون این یافته هارو سرجای خودش نمیذاریم، با گذر زمان گمشون می کنیم! و این برون ریزی ذهنی و خونه تکونی کمک می کنه دوباره اون هارو پیدا کنیم.
مثلا مسئله ای ظاهراً با شکست مواجه شده
و فرد از دو جهت ناراحتِ، هم بابتِ نرسیدن به خواسته
و هم بابتِ احساسِ بی کفایتی و ناتوانی
ولی بعد از بررسی های زیاد فهمیده که کم کاری نکرده،
اما عکس المعل های اطرافیان و سرزنش ها و برچسب زدن هاشون،
باعث شده که احساساتش روی واقعیت پرده بندازه و واقعیت رو فراموش کنه
و نسبت به خودش حس بدی داشته باشه
اما با دوباره فکر کردن و گَشتن بینِ عملکردش و حس هاش( بدونِ خود فریبی)،
باز هم یادش میافته که کم کاری نکرده و عکس العمل اطرافیان از روی ناآگاهی بوده
و این کم کاریِ خود فرد محسوب نمیشه.
خودِ همین آگاهیِ دوباره نسبت به خود، باعث سبکی و رهایی میشه.
بعد از شناخت برون ریزی ذهنی و فوایدش
باید بدونیم که
چیزی که توی برون ریزی ذهنی نیاز داریم گوشِ "شنوا "و "امین" هست.
"شنوا" یعنی فقط گوش باشه و دهانی برای سرزنش و نصیحتِ بی جا نداشته باشه
و
"امین" یعنی در حین صحبت عمیقا سرشار از حس اعتماد باشیم
اعتماد به اینکه:
حرفمون، کاملا درک و فهمیده خواهد شد
قضاوت و سرزنش و تمسخر نخواهیم شد
این بازگو کردن، هیچ نگرانی ای رو در آینده برامون ایجاد نخواهد کرد.
هر کدوم از این دو مورد ( شنوا و امین بودن) تحقق پیدا نکنه، برون ریزی با سانسور همراه میشه که هیچ سودی برای فرد نداره
_______________________________________
گوش "شنوا" و "امین" دارین؟
وقتی متن رو خوندید چه کسی یا چه چیزی به ذهنتون رسید که بتونه همین قدر "شنوا" و "امین"باشه؟
چون بی ربط به موضوع بلاگ نیست می نویسم:
اگر به فردی اطمینان دادیم که گوش شنوا و امینی براش هستیم
و برامون درد دل کرد و از عمقی ترین رنج هاش حرف زد
به هیچ وجه، به هیییچ وجه حق نداریم در آینده، کوچکترین عکس العملی به حرفاش نشون بدیم
اگر عکس العملی هست همون لحظه موقع گفت و گو نشون بدیم و تمام!
یادآوریِ مکرر، موشکافی، به شوخی گرفتن، راهکار دادن، رد کردن و هر چیز دیگه ای در آینده در مورد حرفای مخاطبمون اون فرد رو به شدت آزار خواهد داد
و شما رو از حالت امین بودن خارج خواهد کرد
برای مثال:
درد دل کردن برای گوشی امین و شنوا و شنیدنِ این جمله در آینده:
کلا از ناله کردن خوشت میاد و دوست داری در نقش قربانی باشی!!!
حتی اگر ۹۹٪ فکر می کنیم فرد اهلِ ناله هست، یک درصد فقط یک درصد به این فکر کنیم که نیست و با شنیدن حرف ما به چه روزی میافته؟؟
عمیقا تجربه شده و اینجا نوشتم تا جایی که میشه، به تعداد تجربه کنندگانش اضافه نشه
ممنونم از حضور ارزشمند تک تک دوستان
اگر برای حرف زدن و برون ریزی یه انسان رو انتخاب میکنیم، چطور گفتنش هم مهمه.
که باری اضافه نکنیم به دغدغه های شخصیِ شنونده.
در کل نظرم اینه که درددل کردن با دیگران و منتقل کردن حس ناراحتی و انرژی منفی به دیگری کار اخلاقی ای نیست.
با شما و امینه جان موافقم درمورد نوشتن و طبیعت گردی. هرکسی از یه راهی به اون برون ریزی و پر کردن انرژیش دست پیدا میکنه.
من ایام عید و یکی دوهفته قبلش هرشب مدیتیشن انجام میدادم . تاثیرش توی آروم کردن ذهن برام فوق العاده بود.
ولی خب روحیات آدما متفاوته :)
درآخر، نظرم اینه که اگر صحبت کردن لازم شد ، با نوعی از اون که به مشورت کردن، مشاوره گرفتن و دنبال راه حل گشتن منتهی بشه موافقم :)
طبعا با هرکسی نمیشه به اون نقطه رسید.
مرسی رها جان {38}
مثل همیشه مفید :)
همین که خودمون رو تا این حد بلد باشیم خیلی عالیِ
حالا ممکنِ راه هایی رو انتخاب کرده باشیم که به درمون نخوردن،
اما بالاخره با تجربه کردنِ همونا الان فهمیدیم که چی خوبِ برامون
این نکته ای که بهش اشاره کردی واقعا مهمِ که چجوری بیان کنیم که شنونده هم در امان باشه
که بازم به امین بودن گوشی که انتخاب کردیم ربط داره، گوشِ شنوای ما در صورتی امین هست که خودش هم در امان باشه
برای همین من وقتی فکر میکنم نهایتا صحبت با خدا و خودم رو به عنوان گزینه ی امن میتونم بپذیرم
و همینطور صحبت با شیِ بی احساس مثل کاغذ، که بسته به شرایط میشه انتخاب کرد
ممنونم
در جواب سوال آخرت زیاد لازم نبود فکرکنم . چون برای خودم ، فقط خودم به ذهنم رسید
اگر برای حرف زدن و برون ریزی یه انسان رو انتخاب میکنیم، چطور گفتنش هم مهمه.
که باری اضافه نکنیم به دغدغه های شخصیِ شنونده.
در کل نظرم اینه که درددل کردن با دیگران و منتقل کردن حس ناراحتی و انرژی منفی به دیگری کار اخلاقی ای نیست.
با شما و امینه جان موافقم درمورد نوشتن و طبیعت گردی. هرکسی از یه راهی به اون برون ریزی و پر کردن انرژیش دست پیدا میکنه.
من ایام عید و یکی دوهفته قبلش هرشب مدیتیشن انجام میدادم . تاثیرش توی آروم کردن ذهن برام فوق العاده بود.
ولی خب روحیات آدما متفاوته
درآخر، نظرم اینه که اگر صحبت کردن لازم شد ، با نوعی از اون که به مشورت کردن، مشاوره گرفتن و دنبال راه حل گشتن منتهی بشه موافقم
طبعا با هرکسی نمیشه به اون نقطه رسید.
مرسی رها جان
مثل همیشه مفید
خوب بودن، حتی اگه کم ولی قابل ستایشِ
و اندازه رو میزان خوب بودنش مشخص میکنه :)
خوب بودن هم که نسبیه
مجسمه ی بازی های گروهیِ بچه های قدیمِ
http://up.hamkhone.ir/uploads/2022-04/ea3d61e24b2667c902ce03fb0ff11c4b.jpg
http://up.hamkhone.ir/uploads/2022-04/7255ed5f4d4fa2552f2a80cebe083ba5.jpg
هر کسی به اندازه ی خودش مهمِ به نظرم
و اندازه رو میزان خوب بودنش مشخص میکنه
وگرنه تو کامنت های اول نوشتم مجسمه کیِ و کجاست
مجسمه جالبیه
منم همینطور باعث افتخار بنده هستش
کاملا با صحبت شما موافقم
تسلیم:)
تبریک برای بلاگ خوبتون
بنده سه دفع نظر گذاشتم از سومین نظر تا اینجا ولی هر دفعه متاسفانه ذخیره نشده
و عذرخواهی میکنم و امیدوارم این دفعه لا اقل این متن ذخیره بشه :d
سلام
لطف دارین شما
ای بابا... شاید مشکل از نت بوده
به هر حال ممنونم از توجه و حضور پر از مانع تون
سلام رها خانم
تبریک برای بلاگ خوبتون
بنده سه دفع نظر گذاشتم از سومین نظر تا اینجا ولی هر دفعه متاسفانه ذخیره نشده
و عذرخواهی میکنم و امیدوارم این دفعه لا اقل این متن ذخیره بشه
چقدر خوشحالم که می بینمتون :)
ممنونم بابت نظر و باهات موافقم
توی متن بلاگ اشاره ای به اینکه گوش امین و شنوا چه کسی می تونه باشه، نکردم که دوستان با ذهنیت خالی، فکر کنن
ولی توی کامنت ها اشاره کردم که این «این کوش امین و شنوا» لزوما فرد نیست و برای هر فرد متفاوت هست
من خودم همیشه فقط با حرف زدن با خدا( اونم نه به صورت رسمی بلکه دوستانه)
و نوشتن راحت هستم و این هارو امین و شنوا میدونم
و گاها دوستی که مطمئن باشم در مورد شنیدن دغدغه ی مورد نظرم، این ویژگی هارو داره
و خودِ همین بلاگ رو بعد از یک برون ریزی اساسی و صحبت با خزان جان نوشتم :-x
سپاسگزارم مهربانو از محبتتون
منم همینطور باعث افتخار بنده هستش
کاملا با صحبت شما موافقم
تسلیم
هیچ کس اونقدر مهم نیست ....
حس کردم «با دقت گوش کردن» رو خوب نشون میده
وگرنه تو کامنت های اول نوشتم مجسمه کیِ و کجاست
عکس مجسمه ربطش به متن چیه?
اطلاعاتی در مورد این کلاه ندارم
ما شما رو با «ایران باستان» به یاد میاریم برای همین گفتم
بلاگ قشنگی بودش مخصوصا قسمت آگاهی دادن
ولی لبا گوش شنوا و امین داشتن موافق نیستم
هریک از ادم ها انرژی درونی دارن که با یک سری از کارها این انرژی رو کم میکنن
بعضی وقتا احساس کردی که انرژیت خیلی کم شده و حس هیچکاری نداری؟
درد و دل کردن هم از اون کارهایی هستش که انرژیت رو کم میکنه
بنظرم به جای درد و دل کردن با ادم هایی که انرژیت رو میگیرن، با خدا صحبت کن یا برو تو دل طبیعت
چون طبیعت انرژی نابی داره و میتونی ازش تغذیه کنی
سلام امینه جان
چقدر خوشحالم که می بینمتون
ممنونم بابت نظر و باهات موافقم
توی متن بلاگ اشاره ای به اینکه گوش امین و شنوا چه کسی می تونه باشه، نکردم که دوستان با ذهنیت خالی، فکر کنن
ولی توی کامنت ها اشاره کردم که این «این کوش امین و شنوا» لزوما فرد نیست و برای هر فرد متفاوت هست
من خودم همیشه فقط با حرف زدن با خدا( اونم نه به صورت رسمی بلکه دوستانه)
و نوشتن راحت هستم و این هارو امین و شنوا میدونم
و گاها دوستی که مطمئن باشم در مورد شنیدن دغدغه ی مورد نظرم، این ویژگی هارو داره
و خودِ همین بلاگ رو بعد از یک برون ریزی اساسی و صحبت با خزان جان نوشتم
امروزی ها کوتاه تر هستن
ولی در مورد جنسش تا جایی که من میدونم به خاطر سردیِ خیلی زیادِ آب و هوا تو منطقه ما، نمدی بودن و هستن
شاید آقای آرین یا آریان بیشتر در موردش اطلاعات داشته باشن @};-
آرین
اطلاعاتی در مورد این کلاه ندارم
به نظرم فقط باید به نیت مثبت این جور آدم ها نگاه کرد و انرژی گرفت
ولی تکیه کردن بهشون اشتباه هست
یه دوستی داشتم می گفت من و پدرم اختلاف نظر زیاد داریم ولی وقتی می بینم نیتش خیرِ، ناراحت نمیشم ازش
احترامش رو حفظ میکنم و باهاش بحث نمیکنم و کار خودم رو که فکر میکنم درستِ می کنم
به نظرم بهترین روش در برخورد با افرادی هست که دوستی خاله خرسه دارن، به شرطی که بلد باشیم مدیریت کنیم
سلام سلام
بلاگ قشنگی بودش مخصوصا قسمت آگاهی دادن
ولی لبا گوش شنوا و امین داشتن موافق نیستم
هریک از ادم ها انرژی درونی دارن که با یک سری از کارها این انرژی رو کم میکنن
بعضی وقتا احساس کردی که انرژیت خیلی کم شده و حس هیچکاری نداری؟
درد و دل کردن هم از اون کارهایی هستش که انرژیت رو کم میکنه
بنظرم به جای درد و دل کردن با ادم هایی که انرژیت رو میگیرن، با خدا صحبت کن یا برو تو دل طبیعت
چون طبیعت انرژی نابی داره و میتونی ازش تغذیه کنی
گاهی وقتام دیگران میخوان کاری کنن اما دوستی خاله خرسه میشه
چه خوب
ممنون از حضورتون
ممنونم
یعنی براتون مفید بود؟
بله مفیده..
یه درصد شک رو باید داشته باشیم
مرسی رها خانم. همیشه از این بلاگها بذارین...
همیشه مناسب حال هممونه
خواهش میکنم
ممنونم
یعنی براتون مفید بود؟
باعث میشه آدم بیشتر فکر کنه و حواسش جمع تر باشه
به نظرم شک بعضی جاها باعث پیشرفتِ
بله درسته
یه درصد شک رو باید داشته باشیم
مرسی رها خانم. همیشه از این بلاگها بذارین...
همیشه مناسب حال هممونه
اما آدم گاهی شک میکنه آیا راه رو داره درست میره یا نه
من شک کردن تو این زمینه ها رو دوست دارم
باعث میشه آدم بیشتر فکر کنه و حواسش جمع تر باشه
به نظرم شک بعضی جاها باعث پیشرفتِ
انتظار هم ندارم به من بگید
فقط چون هر چی میگم به بن بست میرسونید، برای همین گفتم
دو تا حالت بیشتر نداره که
یا مشکلی داریم و حل شدنی نیست که تکلیفش مشخصِ
یا قابل حل هست و بهونه میاریم، خواستم بهتون یادآوری کنم اگه مورد دوم هست خودتون بیشتر فکر کنید
آدم وقتی ذهنش آزاد نباشه نمیتونه خوب فکر کنه...
نمیخوام ناله کنم اما واقعا وقتی آدم به بن بست میرسه دیگه هیچی جلودارش نیست
شاید به یه نفر احتیاج باشه که از بالا به آدم نگاه نکنه...درک داشته باشه
اما آدم گاهی شک میکنه آیا راه رو داره درست میره یا نه
بله متوجهم
انتظار هم ندارم به من بگید
فقط چون هر چی میگم به بن بست میرسونید، برای همین گفتم
دو تا حالت بیشتر نداره که
یا مشکلی داریم و حل شدنی نیست که تکلیفش مشخصِ
یا قابل حل هست و بهونه میاریم، خواستم بهتون یادآوری کنم اگه مورد دوم هست خودتون بیشتر فکر کنید
آدمیزاد از اولش توی مراحل و بحران های مختلف هست
این بهونه ی خوبی نیست برای در رفتن از زیر مسیولیت هایی که برای خوب کردن حال خودمون داریم
والا اینجا جایز نیست بحث رو باز کنم...
اما آدم گاهی شک میکنه آیا راه رو داره درست میره یا نه
فعلا که موندم توش...
میگن از بحران میانسالیه انگار...{1}
خب نمی گید که دقیقا توی چی موندید
آدمیزاد از اولش توی مراحل و بحران های مختلف هست
این بهونه ی خوبی نیست برای در رفتن از زیر مسیولیت هایی که برای خوب کردن حال خودمون داریم
سلام
ممنونم
همچنین شما
اکه همه اینا ختم به شناختن بهتر خودمون نمیشه به نظرم باید تجدید نظر کنیم
شاید فرد مناسبی برای مشورت کردن انتخاب نکردیم
شاید کتاب مناسبی برای خوندن انتخاب نکردیم
شاید مشاور و کتابمون خوب هست ولی خودمون کار رو درست پیش نمی بریم یا به دانسته هامون عمل نمیکنیم
به هر حال که آدم نمیتونه خودش رو گول بزنه
اکه بیشتر حواسمون به خودمون باشه، حس هامون رو هم میتونیم بهتر بشناسیم
نمیدونم...
فعلا که موندم توش...
میگن از بحران میانسالیه انگار...
سلام ..همگی روبراه و شاد باشین
باید با خودش کنار بیاد تا بتونه عواقب تصمیماتش رو بپذیره
خب همه این نوشتن و خوندن و حرف زدن و مشورت گرفتن برای این هست که خودش رو بهتر بشناسه
اکه همه اینا ختم به شناختن بهتر خودمون نمیشه به نظرم باید تجدید نظر کنیم
شاید فرد مناسبی برای مشورت کردن انتخاب نکردیم
شاید کتاب مناسبی برای خوندن انتخاب نکردیم
شاید مشاور و کتابمون خوب هست ولی خودمون کار رو درست پیش نمی بریم یا به دانسته هامون عمل نمیکنیم
به هر حال که آدم نمیتونه خودش رو گول بزنه
اکه بیشتر حواسمون به خودمون باشه، حس هامون رو هم میتونیم بهتر بشناسیم
رسیدن به آرامش؟
ببینید آدم هرچقدر بنویسه، کتاب بخونه یا با یکی حرف بزنه فایدهای ندارد
باید با خودش کنار بیاد تا بتونه عواقب تصمیماتش رو بپذیره
نه با کتاب خوندن حل میشه نه با نوشتن
آدم باید تکلیفش رو با خودش روشن کنه...
دقیقا تو چه زمینه ای؟
رسیدن به آرامش؟
صفحات
1 2 3