بلاگ كاربران


 

امريكايى ها يك كلمه ى تركيبى جالبى در زبان محاوره و روزمره خود دارند بنام Hard time كه هر چه سعى كردم نتوانستم معادل فارسى انرا بيابم تا مفهوم واقعى را برساند . ترجمه ى لغت به لغت "زمان دشوار" يا "زمان سخت " بسيار الكن و نارساست  . خيلى جالبه كه سرگرمى ترجمه ى يه داستان كوتاه و ساده ى انگليسى ، مرا به كجاها برد تا مجبور شوم به رفتارهاى خود در موقعيت هاى ناخوشايند و تاثير ان بر ديگران ،با رويكرد انتقادى نگاه كنم . 

هارد تايم ، زمان سختى نيست كه در اثر يك اتفاق ، تصادف يا عامل خارجى و حتى درونى فرد  بوجود امده باشد .  هارد تايم را يك انسان به انسان ديگر ميدهد . چگونه ؟ 

زندگى پر از اتفاقات ناخوشايند است و ادمها داراى نقاط ضعف فراوان . عكس العمل ما در برابر پديده هاى ناخوشايند ( از نظر ما ) و كيفيت روبرو شدن با ان است كه مفهوم هارد تايم مشخص ميشود . 

يك مثال : مادرى در حال بيدار كردن فرزندش براى رفتن به مدرسه است . بچه در خواب عميقى فرو رفته و زمان در حال از دست رفتن است . موقعيت براى مادر كمى اضطراب اور است ، چون ٢٠ دقيقه ديگر ، سرويس مدرسه زنگ اپارتمان را به صدا در خواهد اورد و يه عالمه كار مانده است .

مادر اول :  هى پاشو ديگه ، تنبل ، الان اقا سرويس مياد و تو اماده نيستى ميره ، كيفت كه اماده نيست ، صبحانه كه اصلا وقتش نيست ، لباسهات كجاست ؟ پاشو ديگه ؟ چقدر ميخوابى ؟ خوش بحال فلانى كه بچه اش اينهمه حرص و جوش به مادرش نميده . ( أشياء اطاق را به هم ميزند ، با دستش محكم تكانش ميدهد ، خشم و اضطراب از صورتش هويداست ...) 

مادر دوم : بلند ميشى عزيزم ؟ صبح قشنگت بخير ، ابميوه كه دوست داشتى روى ميزه ، اگه بلند نشى يه فرشته شكمو منتظره تا سهم تو را بخوره ....( مادر نرمه ى گوش فرزندش را نوازش ميكنه ، پيشانى اش را لمس ميكند و با استفاده از كلام و نگاه و حس لامسه ، يه انرژى عالى براى شروع يك روز خوب به جگر گوشه اش ميدهد ...

 

ولى مادر اول متاسفانه در موقعيت هارد تايم قرار دارد ، يعنى عرصه را به فرزندش تنگ ميكند  ، شايد دليل بيدار نشدن كودك اولى اينه كه نميخواد چشمش را به روى يك روز تلخ و سياه باز كند و زير اوار خشونت كلامى خرد شود  . البته در اين موقعيت هم مانند موقعيت ديگر ، مادر عاشق بچه اش است ، حاضر است جونش را برايش بدهد  ، بچه  هم بنا بر غريزه  عاشق مادرش است . در هر دو موقعيت عشق و مسئوليت پذيرى  و غيره وجود دارد ، اما هارد تايم نمى گذارد كه در موقعيت اول " فرهنگ عشق ورزيدن " هم در كنار عشق بوجود ايد . 

 

حداقل در مورد خودم ميتوانم بگويم در زندگى ، هارد تايم هاى زيادى به اطرافیانم دادم . علت ان ريشه هايى از خشم ، اضطراب و افسردگى است كه به درجات متفاوت در همه ى ما وجود دارد . 

 اگر بدبينى داشته باشيم ، همه ى انسانها را يك تهديد بالقوه بدانيم ، مرتبا نيمه ى خالى ليوان را ببينيم ، همش منتظر اتفاقات بد باشيم ، مرتبا از چيزى بناليم و مدام از چيزى انتقاد كنيم و ايراد بگيريم  ، ديگران از غر غر ما به ستوه در خواهند امد و با انكه ممكن است عاشقانه دوستمان داشته باشند اما  به دنبال راه نجاتى براى فرار  از موقعيت hard time خواهند گشت . خوشبختى داشتن پول و خانه و اتومبيل شيك نيست . خوشبختى آن است كه به همديگر در موقعيت هاى دشوار انسانى Hard time ندهيم 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


yrezaei90
ارسال پاسخ

آفرین خیلی خوب بود . راستش منم که بچه بودم مادرم طوری صبح زود صدام میکرد برق از سرم میرفت یه بچه 7 یا 8 یا 9 ساله . مادرم خیلی دلسوز بود ولی خب این شکلی برخورد میکرد.

rayan_send
ارسال پاسخ

بسیار متن جالبی بود .....

ممنون از زحماتت پرهون

arezoooo
ارسال پاسخ

بسیار متن خوب و خواندنی بود ..سپااااااس