بلاگ كاربران


 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


838nargess
ارسال پاسخ

hossein0011 :
عجب بحثی اینجا بود یادش بخیر شد{57}

سلام
بعد مدتها اومدم .... يادش بخير ... رمز رو فراموش كردم . از بطريسا پرسيدم ... بنازم به اين حافظه ... با خوندن كامنتا و پستا چقدر واسم تجديد خاطره شد

به بطريسا مي گم : مي خوام يه كوچولو برم همخونه . تو هم ميايي؟
مي گه : اگه كاري داشتي صدام كن

يه چيز تو مايه هاي برو بزار به كارم برسم

hossein0011
ارسال پاسخ

عجب بحثی اینجا بود یادش بخیر شد

838nargess
ارسال پاسخ

دوستاي پاييني
سلااااام

838nargess
ارسال پاسخ

سلام بطريساي من
تنهايي اومدي اينجا كنسرت گذاشتي؟

shkiba90
ارسال پاسخ

rayan_send :
من همون کتابی که دستت داشتم میخوندم :d

{40}

اه داداش علی رضا منم دقیقا همینطور داشتم همینکار رو میکردم این علی از همه کتاب قرض میگیره بین خودمون باشه معمولا پس هم نمیده

rayan_send
ارسال پاسخ

من همون کتابی که دستت داشتم میخوندم


Ali_59
ارسال پاسخ

shahbaz86 :
پس فرستاد.....
ولی
یه ترانه بود میگفت از پهلوشون تا رد میشیم
پسر داییم همیشه میگفت حسن شکوه تا رد میشیم
بعد یه مدت که ما فهمیدیم این چی میگه کلی بهش میخندیدیم

)) خدا سر کسی نیاره!

______________________
پایین پایینی الان که متوجه شدی بهتری؟ کلا برطرف شد؟

shahbaz86
ارسال پاسخ

پس فرستاد.....
ولی
یه ترانه بود میگفت از پهلوشون تا رد میشیم
پسر داییم همیشه میگفت حسن شکوه تا رد میشیم
بعد یه مدت که ما فهمیدیم این چی میگه کلی بهش میخندیدیم

ORMAJD
ارسال پاسخ

ی چیزی تو مایه های کسپراسکای میشنیدم ولی بعد از توجه به شعر متوجه میشدم چی میگه ولی همیشه اول اونچیزی که شنیده بودم میومد تو ذهنم