بلاگ كاربران


                             مرزعشق من ازخلیج پارس تا دریای خزر


 

خـــدایا سلام

 

دلم گرفته بازم... و مثل همیشـه موقع دلتــنگــی سراغت اومدم


اما می دونم می دونم که این دلتنگی ها یعنی هنوز دوسم داری

 

که بهانه می تراشی بیام سراغت ...

از اولشم همین بود..

 

هــی من الکـی به خودم گفتم که عاشقتم و تو نگاهم کردی

 

از اون نگاهــا

شاید حتی تو دلت به حرفم هم خندیدی....

 

اما حالا می فهمم که این تویی که منو دوست داری،

 

بهانه می تراشی که بیام

 

و حالا اومدم اینجا دارم باهات حرف میزنم

 

و باز زبونم بند اومده که ازت چی بخوام

 

و باز نتیجه اینه که سکوت کنم و زل بزنم به يه نقطه ي نا معلوم

 

و در نهایت به این نتیجه برسم که اصلا من هیچي نمی دونم

 

برسم به این که بگم اصلا خودت ارومم کن

 

می ترسم از این که یه روز حرف زدن باهات رو ازم بگیری


می ترسم خدا از تنهایی....

 

از این که یه روز ببینم انقدر بد شدم که حتی خودتو یادم نمیندازی


بازم حرف دارم خدا اما می دونم سرتو درد اوردم

 

فقط خواستم آرومم کنی

ممنونـم از تویی که .....

 

خدایا ممنون

نرگس 838

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


hossein0011
ارسال پاسخ

باز هم عالی مثل همیشه ..زیبا و پر احساس

мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

....
زیبا

838nargess
ارسال پاسخ

Ali_59 :
اگه همه ی ماههای سال خدا مهمون دلت باشه ارزشت بیشتر از اونیه که یه ماه از سال مهمون خدا بشه

مرسی نارسیس درد دل دلنشینی بود

مرسی عزیزم

Ali_59
ارسال پاسخ

اگه همه ی ماههای سال خدا مهمون دلت باشه ارزشت بیشتر از اونیه که یه ماه از سال مهمون خدا بشه

مرسی نارسیس درد دل دلنشینی بود