بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    یاد یار (2)

  • تعداد نظرات : 24
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
  • نمايش ها : 346

یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم

هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم

از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین

صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم

در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری

از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم

بذری به پایش افکنم ،گویم خداوندش منم

چون بنده در سودای زر،کالای بازارش کنم

گوید بیفزا مهر خود،گویم بکاهم مهر خود

گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم

هر شامگه در خانه ای،چابکتر از پروانه ای

رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم

چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من

منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم

گیسوی خود افشان کنم،جادوی خود گریان کنم

با گونه گون سوگندها،بار دگر یارش کنم

چون یار شد، بار دگر کوشم به آزاری دگر

 

تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم

 

کاش من هم، همچو یاران، عشق یاری داشتم
خاطری می خواستم یا خواستاری داشتم

تا کشد زیبا رخی بر چهره ام دستی ز مهر،

کاش، چون ایینه، بر صورت غباری داشتم

ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است!

کاش جان می دادم اما انتظاری داشتم.

شاخه ی عمرم نشد پر گل که چیند دوستی

لاجرم از بهر دشمن کاش خاری داشتم

خسته و آزرده ام، از خود گریزم نیست، کاش

حالت از خود گریزِ چشمه ساری داشتم.

نغمه ی سر داده در کوهم، به خود برگشته ام

که به سوی غیر خود راه فراری داشتم،

محنت و رنج خزان این گونه جانفرسا نبود

گر نشاطی در دل از عیش بهاری داشتم

تکیه کردم بر محبت، همچو نیلوفر بر آب

اعتبار از پایه ی بی اعتباری داشتم

پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود

چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم

آه، سیمین! حاصلم زین سوختن افسرده است

 

 

 

                                          همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم!...

 

گر بوسه می خواهی بیا، یک نه دو صد بستان برو

این جا تن بی جان بیا، زین جا سراپا جان برو

صد بوسه ی تر بَخْشَمَت، از بوسه بهتر بَخْشَمَت

اما ز چشم دشمنان، پنهان بیا، پنهان برو

هرگز مپرس از راز من، زین ره مشو دمساز من

گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا حیران برو

در پای عشقم جان بده، جان چیست، بیش از آن بده

گر بنده ی فرمانبری، از جان پی فرمان برو

امشب چو شمع روشنم، سر می کشد جان از تنم

جان ِ برون از تن منم، خامُش بیا سوزان برو

امشب سراپا مستیم، جام شراب هستیم

سرکش مرا وَزْکوی من افتان برو؟ خیزان برو

بنگر که نور حق شدم، زیبایی ی مطلق شدم

 

در چهره ی سیمین نگر، با جلوه ی جانان برو

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


bf66
ارسال پاسخ

ahoo68 :
ممنون زیبا بود

ممنونم از حضور سبزتون

bf66
ارسال پاسخ

REZA :
ممنون{67}

ممنون رضا جان خیلی محبت داری

مرسی داداش

bf66
ارسال پاسخ

H1367 :
مرسی زیبا و طولانی خیلی ممنون

سپاس از زحمتی که کشیدی

ahoo68
ارسال پاسخ

ممنون زیبا بود

(:
ارسال پاسخ

ممنون

H1367
ارسال پاسخ

مرسی زیبا و طولانی خیلی ممنون

bf66
ارسال پاسخ

amirkabir :
ممنون از دعوتتان

ممنون که دعوتمو قبول کردید

amirkabir
ارسال پاسخ

ممنون از دعوتتان

bf66
ارسال پاسخ

AiRiN :
عالی بود 20
لایکـــــ@};-

مرسی گلم که دعوتمو قبول کردی

bf66
ارسال پاسخ

x_Majid_x :
{67}
ممنون داداش

ی دونه داداش باشی
دمت گرم روشنم کردی

bf66
ارسال پاسخ

afsoon63 :
زیبا بود.
ممنون.
{69}

مرسی عزیز که اومدی

bf66
ارسال پاسخ

Amirtaha :
گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا حیران برو

Like

ما که همین جوری حیرانیم!!!!!!!!!!
مرسی

AiRiN
ارسال پاسخ

عالی بود 20
لایکـــــ

↩ᄊªフ¡Ð☯
ارسال پاسخ


ممنون داداش

afsoon63
ارسال پاسخ

زیبا بود.
ممنون.

Amirtaha
ارسال پاسخ

گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا حیران برو

Like

bf66
ارسال پاسخ

marya1370 :
تشکرات {67}

بابا ایول
مرسی خانومی

bf66
ارسال پاسخ

Alireza92 :
قشنگ بود :)
مرسی

یاعلی مدد

دمه شما گرم

marya1370
ارسال پاسخ

تشکرات

Alireza92
ارسال پاسخ

قشنگ بود
مرسی

saeghe
ارسال پاسخ
SADEH_9337
ارسال پاسخ

هم او را هم خدا را می پرستم
تشکر عزیز

Nazanin_Ali
ارسال پاسخ

لایک

mahtab11835
ارسال پاسخ

لایک مرسی دوست عزیز عالی بود