دیوار کاربران


REYHANAK
REYHANAK
۱۳۹۳/۰۴/۲۲

تـــاحالا شـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــ ــ ــ ــ ـבه؟؟؟



http://www.hamkhone.ir/member/6306/blog/view/131328/


0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۴/۲۲

ﮐﺎﺵ ﺗﻮ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻃﺎﻟﺒﯽ ﻭ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺗﺨﻤﺎﺵ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩ !
والا به خدااااا !!

+5

marya1370
marya1370
۱۳۹۳/۰۴/۱۸

+5

REYHANAK
REYHANAK
۱۳۹۳/۰۴/۱۸


يادم باشد زندگي را دوست دارم.

يادم باشد قلب کسي را نشکنم.

يادم باشد زمان، بهترين استاد است.

يادم باشد که عشق کيمياي زندگيست.

يادم باشد پاکي کودکيم را از دست ندهم.

يادم باشد زندگي، ارزش غصّه خوردن ندارد.

يادم باشد پل هاي پشت سرم را ويران نکنم.

يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم و نترسانم.

يادم باشد از بچّه ها مي توان خيلي چيزها آموخت.

يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام.

يادم باشد با کسي دشمني نکنم شايد روزي دوستم شود.

يادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها، دل من، دل نيست.

يادم باشد با کسي آنقدر صميمي نشوم شايد روزي دشمنم شود.

يادم باشد از چشمه ، درسِِ خروش بگيرم و از آسمان، درسِ پـاک زيستن.

يادم باشد که آدم ها همه ارزشمندند و همه مي توانند مهربان و دلسوز باشند.

يادم باشد جواب کين را با کمتر از مهر و جواب دو رنگي را با کمتر از صداقت ندهم.

يادم باشد گره ي تنهايي و دلتنگي هر کس، فقط به دست دل خودش باز مي شود.

يادم باشد قبل از هر کار، با انگشت به پيشاني ام بزنم تا بعدا با مشت بر فرقم نکوبم.

يادم باشد هر گاه ارزش زندگي يادم رفت در چشمان حيوان بي زباني که به سوي قربانگاه

مي رود زل بزنم تا به مفهوم بودن، پي ببرم.


MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۳/۰۴/۱۷



17

marya1370
marya1370
۱۳۹۳/۰۴/۱۶

جالبه +5

sonea
sonea
۱۳۹۳/۰۴/۱۶

کوچه های قدیمی را باریک میساختند
تا آدم ها به هم نزدیک تر شوند........
حتی در یک گذر .
اما اکنون چقدر آواره ایم در اینهمه اتوبان سرد


15

marya1370
marya1370
۱۳۹۳/۰۴/۱۵


negar64
negar64
۱۳۹۳/۰۴/۱۵

من را ببین ... ! همچنان ایستاده ام .... کسی که فکر میکردی ، میشکند بی تو ... میشکند امثالی مثل تو را ...!

negar64
negar64
۱۳۹۳/۰۴/۱۵

میخواهی بروی ؟ بهانه میخواهی ؟ بگذار من بهانه را دستت بدهم ، برو و هرکس پرسید چرا بگو : لجوج بود ،همیشه سرسختانه عاشقم بود بگو : فریاد میکرد ، همه جا فریاد میکرد فقط مرا میخواهد بگو : درگیر بود ، همیشه درگیر افسون نگاهم بود بگو : بی احساس بود ، به همه توهین ها و اخم هایم لبخند میزد بگو : او نخواست ، نخواست کسی جز من در دلش خانه کند