دیوار کاربران


babk
babk
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست

عاشق کم است . . . سخن عاشقانه فراوان. . .

عشق عادت نیست. . .

عادت همه چیز را ویران می کند

از جمله عظمت دوست داشتن را . . .

از شباهت به تکرار می رسیم. . . از تکرار به عادت. . .

از عادت به بیهودگی

و از بیهودگی به خستگی و نفرت. . .

babk
babk
۱۳۹۳/۰۳/۰۹

پدري فرزند خود را خواند

دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت:

فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتي و آن را كثيف نكردي؟

پسر با تعجب پاسخ داد:

چون معلم هر روز آن را نگاه مي كند و نمره مي دهد.

پدر گفت: دفتر زندگي خود را نيز پاك نگاه دار، چون معلم هستي

هر لحظه آن را مي نگرد و به تو نمره مي دهد.

ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري

سوره: علق آيه: ۱۴

« آيا انسان نمي داند كه خدا او را مي بيند »

kayvan67
kayvan67
۱۳۹۳/۰۳/۰۹

- خیلی وقت ها گفتند چرا می خندی؟ بگو ما هم بخندیم

اما هیچ وقت نگفتند غصه چه را می خوری؟ بگو ما هم بخوریم.

kayvan67
kayvan67
۱۳۹۳/۰۳/۰۹

- پشت یه پیکان نوشته بود: من پیکان نیستم، بنز یه بچه فقیرم.

http://www.hamkhone.ir/member/36453/blog/view/119810/

kayvan67
kayvan67
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

کتلت چیست؟

ﻧﻮﻋﻲ ﻛﺒﺎﺏ ﻛﻮﺑﻴﺪﺳﺖ ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﺲ….ﺧﺴﺘﻪ !

ﻣﻴﻔﻬﻤﻲ ؟ ﺩﺍغونه …

kayvan67
kayvan67
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

هر کی بوده آشنا بوده چیست ؟

دیالوگ ایرانیان در مواجهه با خانه دزد زده !

babk
babk
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

يك شبي مجنون نمازش راشكست...بي وضو در كوچه ليلا نشست...عشق آن شب مست مستش كرده بود...فارغ از جام الستش كرده بود...سجده اي زد برلب درگاه او...پر ز ليلا شد دل پرآه او...گفت يارب ازچه خارم كرده اي...بر صليب عشق دارم كرده اي...جام ليلا رابه دستم داده اي... وندرين بازي شكستم داده اي...نشترعشقش به جانم ميزني...دردم از ليلا ست آنم ميزني...خسته ام زين عشق دل خونم مكن...من كه مجنونم تومجنونم مكن...مرد اين بازيچه ديگر نيستم...اين تو و ليلاي تومن نيستم...گفت اي ديوانه ليلايت منم...در رگ پيدا وپنهانت منم...سالها باجور ليلا ساختي...من كنارت بودم و نشناختي...عشق ليلا در دلت انداختم...صدقمار عشق يكجا باختم...كردمت آواره صحرانشد...گفتم عاقل ميشوي اما نشد...سوختم در حسرت يك يا رب ات...غيرليلا برنيامد از لبت...روز وشب او را صداكردي ولي...ديدم امشب بامني گفتم بلي.. . مطمين بودم به من سرميزني...درحريم خانه ام در ميزني...

babk
babk
۱۳۹۳/۰۳/۰۵

ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ. ﭘﺴﺮ ﭘﺮسید:
ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ .ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ی ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ 35: ﺳﻨﺖ
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ ،ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15 ﺳﻨﺖ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ .
ﺁﺭﯼ
ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ .

babk
babk
۱۳۹۳/۰۳/۰۴

این متن یکی از بهترین و زیباترین متنهایی که تا حالا خوندم ...
*****************************************

بعضی وقتا ما آدما یه الماسی و تو دستمون داریم ...
چشممون به یه گردو میفته که رو زمین داره تو سراشیبی میچرخه و پایین میره ...
دنبال گردو میدویم ...
اینقدر تند دنبال گردو میدویم که حواسمون از الماس توی دستمون پرت میشه ...
وسطای راه خودمون و پرت میکنیم رو گردو و بالاخره میگیریمش ...
الماس از دستمون پرت میشه و میره ته یه چاه خیلی عمیق ...
گردو رو میشکنیم و میبینیم پوچه و گندیده است ...
ما میمونیم و پوست گردویه گندیده و یه دهنه باز و یه دنیا حسرت ...
قدره الماسی و که تو دستت داری بدون و نذار یه گردو ..

___
قدر عزیزان با ارزشتون را قبل ازینکه از دست بدیدشون بدونید.

babk
babk
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

پسر بودن یعنی نافتو که بریدن روش 2 سال حبس هم بریدن..پسر بودن یعنی فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن بعدش جامعه بزرگت میکنه..پسر بودن یعنی فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول بشی..پسر بودن یعنی بعد 18 دیگه یا سربازی یا سرباری..پسر بودن یعنی استرس سربازی و حسرت درسخوندن بدون استرس..پسر بودن یعنی بعد بابا مردِ خونه بودن سنم نمیشناسه یعنی چی؟؟ یعنی بابا نباشه نون باید بدی حالا 5 ساله باشی یا 50 ساله..پسر بودن یعنی حفظ خواهر و مادر و همسرت ازهر چی چشم ناپاک..پسر بودن یعنی آزادی که از ( آ ) اولش تا ( ی ) آخرش همش مسئولیته و حصار..پسر بودن یعنی جنگ که شد "گوشت تنت سپر ناموسته"..پسر بودن یعنی یه سگ دو زدن واسه یه لقمه نون که جلو زن و بچه کم نیاری..پسر بودن یعنی واسه عید لباس نخری که دخترت واسه خرید لباس هر چی دوست داره بخره..پسر بودن یعنی بی پول عاشق نشی..پسر بودن یعنی حرفایی که میمونه تو دل..
پسر بودن یعنی " مرد که گریه نمیکنه ".

سلامتی هرچی مرد باغیرت ....