دیوار کاربران


M_Vahshi
M_Vahshi
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

مورد داشتیم که پسره قیافش شبیه دفاع آخر فوتبال دستی بوده

بعد زیر عکسش نوشته : متنفرم از کسایی که جذب زیبایی ظاهری من میشن !

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

زن، زندگیـست
و
مـرد، امنیت
و چه خوب می شود وقتی
مـردی تمامِ مردانگیش را خـرجِ
امنیتِ زندگیـش کُند
و چه زیبـا می شود وقتی
زنی تمامِ زندگیش را خرج
غرورِ امنیتش کُند ...

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم

هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود

کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد ...

Mahsa77
Mahsa77
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

طرف مامانش موچین رو ازش قایم میکنه
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد میاد واسه ما دم از مردونگی میزنه ...!!!

15

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

خداوند در قران میفرماید:

ما از جنس و نوع خود شما برایتان جفت آفریدیم تا

با او انس گرفته و در کنار هم با آرامش خاطر زندگى کنید

و مودت و محبت در دلهاى شما نسبت به همدیگر قرار دادیم

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

حتیاجی به تسبیح نیست..

دستانت را که به من بدهی..

با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم...

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

چشمهایت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛
هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...
شاید بخواهی تورا ببخشد ،
با آرزویی داری ،
شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،
بگو میشنود . . .
این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛
پرواز دلت را حس خواهی کرد ...

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

کلافه ام از حس ناسپاس بودنم ، وقتی دیدم پسر معلولی خطاب به خدا یش گفت :

خدایا شکرت ، مرا در مقامی خلق کردی که هر کس مرا می بیند تو را شکر میکند ؟

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

تو کز نجابت صدها بهار لبریزی
چرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی ؟

ببین! سراغ مرا هیچ‌کس نمی‌گیرد
مگر که نیمه شبی، غصه‌ای، غمی، چیزی

تو هم که می‌رسی و با نگاه پُر شورت
نمک به تازه ‌ترین زخم‌‌هام می ‌ریزی

خلاصه حسرت این ماند بردلم که شما
بیایی و بروی، فتنه برنینگیزی

بخند! باز شبیه همیشه با طعنه
بگو که: آه! عجب قصه‌ی غم‌انگیزی

بگو که قصد نداری که اذیتم بکنی
بگو که دست خودت نیست تا بپرهیزی

ولی... ببین خودمانیم مثل هر دفعه
چرا به قهر، تو از جات برنمی‌خیزی ؟

نشسته‌ای که چه؟ یعنی دلت شکست؟ هم‌این ؟
ببینمت... ولی انگار که اشک می‌ریزی

عزیز گریه نکن، من که اولش گفتم:
تو از نجابت صدها بهار لبریزی

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند#

همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند#

ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند#

گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند#

آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند#

عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند#

خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد#

عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد#