بلاگ كاربران


توپ ترین فانتزی من مربوط میشه به اینکه یه بار با نیسان پر از هندونه با سرعت 160 تا در مسیر آبیک قزوین حرکت کنم

در حالی که دارم جملات قصار حکیم ارد بزرگ رو درباره آرمان گوش می کنم چنان محووو کلام حکیم باشم که بدون آنکه سرعتم رو کم

کنم بپیچم به فرعی ! و چهار چرخم بره هوا ! وقتی گیج و منگ از ماشین بیام پایین ببینم چند نفر بغلم می کنند و میگن تو کی هستی ؟

ای انسان والا !؟ منم گیج و منگ با خودم بگم حتما مُردم که اینا دارن از من استقبال می کنند !

وقتی حالم جا بیاد بفهمم سر راه دو تا آدم بی ناموس که دختر زیبای کدخدای یکی از روستاهای محل رو دزدیدن چپ کردم

و ماشین خلافکارا هم رفته باشه تو باقالیا !

همه منو ببوسند و بگن اگه تو به موقع چپ نمی کردی معلوم نبود چی میشد !

در نهایت کدخدای پولدار ده بیاد جلو و رسما اعلام کنه : این آقای شاخ شمشاد داماد منه

اون موقع من بدون تعلل دست دختر زیبا و پولدار ده رو بگیرم و تو افق محووو بشم ...

نظرات دیوار ها


asmaneabi
ارسال پاسخ
shia
ارسال پاسخ

تیرهایی که شلیک میکردن و بهت نمیخورد رو نگفتی !!!!!!

maryam1352
ارسال پاسخ

فکر کنم فیلم هندی زیاد دیدی!!!!

)))

SoGanD_20
ارسال پاسخ

آخی.به فانتزیات ادامه بده...

mona_rt
ارسال پاسخ

ممنون

nataris21
ارسال پاسخ

متشکرم

afsoon63
ارسال پاسخ

بله...
ممنون.

lidakhanoom
ارسال پاسخ

خخخخخخخخخخ از این شانسا داری اخه؟

آرش
ارسال پاسخ

ای بابا منو بگو فکر کردم عکس دختره رو گذاشتی هههه


راميـن
ارسال پاسخ
shadi1357
ارسال پاسخ

خواب دیدی خیرباشی

rozbeh22
ارسال پاسخ

عزیزم ناهار سنگین بوده .حتما بعدش دو تا لوبیا پیدا کنی بکاری بره بالابالاها دختر پادشاهو نجات بدی به عنوان زن دوم اختیار کنی

aryan_
ارسال پاسخ
arezoooo
ارسال پاسخ

یه بلیط واسه افق میخوام........زیبا بود.

صبا
ارسال پاسخ

مگر در خواب بینی...

saghar9017
ارسال پاسخ

ههههههههههههههههههههههههه

мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

)

را افق از این طرفه..اونجا که میری عموده