دیوار کاربران


mahyar0171
mahyar0171
۱۳۹۳/۰۱/۱۳

سبزی زمین رو با ابی اسمون به نیت همه آرزوهای قشنگت به هم گره میزنم
میدونم خدای مهربان تا اخر سال تو رو به همه اونها می رسونه
غهمات در بدر
سیزدت بدر

enrique
enrique
۱۳۹۳/۰۱/۱۳

دیشب ازدلتنگیت بغضی گلویم راشکست/گریه ای شدبرفراز آرزوهایم نشست/من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل/تا بماند یادی
ازروزی که برقلبم نشست…

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۱/۱۲

. . ¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶

+5
FOR YOU

67negin_m
67negin_m
۱۳۹۳/۰۱/۱۲

غصه هامان گوشه ی گنجه ی بی کلید
مشقهامان نوشته
تقویم تمام مدارس درباد
و عید یعنی همیشه همین فردا!

67negin_m
67negin_m
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

روز اول با خودم گفتم:
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز می گفتم:
لیک با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا می کشت
با زندان بسان خود بودم
آن من دیوانه عاصی
در درونم های و هوی می کرد
مشت بر دیوار ها میکوفت
روزنی را جستجو می کرد
می شنیدم نیمه شب در خواب
های های گریه هایش را
در صدایم گوش می کردم
درد سال صدایش را
شرمگین می خواندمش بر خویش
از چه بیهوده گریانی؟
در میان گریه مینالید:
دوستش دارم نمی دانی!
روزها رفتند و من دیگر
خود نمی دانم کدامینم
آن من سر سخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم
بگذرم گر از سر پیمان
می کشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم.

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

http://www.hamkhone.ir/member/93/blog/view/98802--/
بلاگ جدیدم منتظر نظرهاتون هستم
+5

Nazy
Nazy
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

سیزده بدر که می رسه

نوبت عاشق شدنه

نوبت آشه رشته و

سبزه به آب سپردنه

سیزدتون بارونی و شاد

olduz55
olduz55
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

بعضی وقتا تو دعوا

فقط باید نگاه کنی!

سکوت کنی!

فحشاشو بده

وبهونه هاشو به جون بخری

تموم که شد

بغلش کنی و آروم

درگوشش بگی:

با من نجنگ

من دوست دارم...♥

Nazy
Nazy
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

مادرم عصبانی شده بود نفرین میکرد: «ایشالا بری زیر 19 چرخ». یعنی بی رحمی تا چه حد، زاپاسشم حساب کرده!

asal100
asal100
۱۳۹۳/۰۱/۱۰

دادامهمون بیوگرافی منم یه سربزنی ممنون میشم