بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
گفتو گوی رستم و سهراب
- تعداد نظرات : 3
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
- نمايش ها : 283
گفت گوی رستم وسهراب
چنین گفت رستم به سهراب یل
که من آبرو دارم اندر محل
مکن تیزو نازک،دو ابروی خود
دگر سیخ سیخی مکن موی خود
شدی در شب امتحان گرم
برو گمشو ای خاک بر آن سرت
اس ام اس فرستادنت بس نبود
که ایمیل و چت هم به ما رو نمود
رها کن تو این دخت افراسیاب
که مامش ترا می نماید کباب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
دریغا پسر،دست دشمن دهیم
چو شوهر در این مملکت کیمیاست
ز تورانیان زن گرفتن خطاست
خودت را مکن ضایع از بهر او
به درست بپرداز و دانش بجو
در این هشت ترم،ای یل باکلاس
فقط هشت واحد نمودی تو پاس
تو کز درس ودانش،گریزان بدی
چرا رشته ات را پزشکی زدی
من از گور بابام پول آورم
که هر ترم شهریه ات را دهم
من از پهلوانان پیشم پسر
ندازم بجز گرزو تیغ وسپر
چو امروزیان وضع من توپ نیست
بود دخت من هفده و خرج بیست
به قبض موبایلت نگه کرده ای
پدر جد من را در آورده ای
مسافر برم بنده با رخش خویش
تو پول مرا میدهی پای دیش
مقصر در این راه تهمینه بود
که دور از من اینگونه لوست نمود
چنین گفت سهراب،ایول پدر
بود گفته هایت چو شهدو شکر
ولی درس و مشق مرا بی خیال
مزن بر دل و جان من ضد حال
اگر گرم چت یا اس ام اس شویم
از آن به که یکوقت دپرس شویم
مرسی
خداییش خودت می تونی بخونی ؟؟
این چی بود اونوقت ؟؟