بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
عاشق بیچاره
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۱۲/۱۲
- نمايش ها : 730
تقویم دل من
نسبتی با تقویم های جهان ندارد..
میان برگ ریزان خزان
وسط چله زمستان هم
می بینی نوشته اند بهار!
آن لحظه که تو....خندیدی؟!!
شب را دوست دارم به خاطر تاریکی؛
تاریکی را دوست دارم به خاطر غم؛
غم را دوست دارم به خاطر عشق؛
تو را دوست دارم بی آنکه بدانم چرا؟
تا که از جانب معشوقه
نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره
به جایی
نرسد
به او گفتم : چه قدر مرا دوست داری؟
گفت: به اندازه ستارگان آسمان
به آسمان نگاه کردم دیدم،
هوا ابری است
آری...آری...این منم اما چه سود!
او که در من بود دیگر نیست...نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
او که در من بود آخر کیست...کیست؟
اینجازمین است
رسم آدمهایش عجیب
اینجاگم که بشوی به جای اینکه به دنبالت بگردند
فراموشت میکنند
همه گفتند "او" که رفت،زندگی کن
ولی...
کسی درک نکرد که "او"
خود "زندگی ام" بود
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
& nbsp; خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
& nbsp; در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یک ریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
& nbsp; چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم؟
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی!!!
ممنونم...
عالی بود
ممنون
زیبا بود ممنون