دیوار کاربران


TTTaHHHa
TTTaHHHa
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے ..

باز هَم دِلَت میخواهَد…

بَعضــے وَقتها ..فَقَط بَعضــے وَقتها …

بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده …

هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے… …

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

بیچاره مترسک

سرتاسر سال از مزرعه محافظت می کرد

ولی با آغاز فصل سرما تنش هیزم کشاورز شد

آری ، پاداش وفاداری جز این نیست

MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم

دست نوازش بر سرش میکشم میگویم:

«غصه نخور، میگذرد …»

برای دلم، گاهی پدر میشوم

خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»

گاهی هم دوستی میشوم مهربان

دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا …

دلم ، از دست من خسته استــ.....

+5


Pouya11
Pouya11
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

هر سال چهارشنبه‌ سوری کلی آدم کور و کر و ناقص می‌شن
بقیه هم سردرد و ضعف اعصاب میگیرن
همه هم توافق دارن که اسم اینو بذارن جشن!

shaghayegh000
shaghayegh000
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

سهميه ي هواي من هم

براي تو....

براي نفس زدن دراغوش او...

لازمت ميشود.......

dante1
dante1
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

دیوانه تو....
شاخه گل رزی که برایت اوردم
نشان از عشق جاودانی بود که تو نشانم دادی
لحضه ای که چشم در چشمت دوختم
قدر چشمانت را دانستم
تو تنها تکه الماسی تراش نخورده هستی در دستان من
جواهر دوست داشتنی من .ای انگشتر عقیق من
لحضه ای که چشم در چشمت دوختم
و دست در دستت گذاشتم
لبهایت را هم مانند شهد عسل عاشقانه می نوشیدم
تو افق را به اتش کشیدی .زیبای جگر سوز من .عشق رویایی من
در اغوش من زیباترینی .اغوش تورا میجوید این تنهاترین
بهشتی که هیچ انتهایی ندارد قلب لبریز ازعشق توست
تو را میابد قلب سیاه و محزون و دیوانه تو....
هم اینک که ارزوهایم را بگوش باد سپرده ام
و رویاهایم را بدست کابوس داده ام
تنها دست تو را می جویم در این دشت بی انتهای اندوه
تو قلبم را اینگونه به اتش کشیدی
ذره ذره و نم نم
و شعله این عشق به کمانه اسمان رسیده
ای باران مهر .ای زندگی بخش .ای شبنم رویایی
تو لبخندی هستی برلبان عشق
ومن لبان عشق را می بوسم
پس دست در دست مهر میدهم
ودلی به دریا میزنم
حالا که توشه ای جز این دل عاشق ندارم و چشمی که دیوانه توست
دیوانه تو....
دیوانه تو....
دیوانه تو....

dante1
dante1
۱۳۹۲/۱۲/۲۶

دیوانه تو....
شاخه گل رزی که برایت اوردم
نشان از عشق جاودانی بود که تو نشانم دادی
لحضه ای که چشم در چشمت دوختم
قدر چشمانت را دانستم
تو تنها تکه الماسی تراش نخورده هستی در دستان من
جواهر دوست داشتنی من .ای انگشتر عقیق من
لحضه ای که چشم در چشمت دوختم
و دست در دستت گذاشتم
لبهایت را هم مانند شهد عسل عاشقانه می نوشیدم
تو افق را به اتش کشیدی .زیبای جگر سوز من .عشق رویایی من
در اغوش من زیباترینی .اغوش تورا میجوید این تنهاترین
بهشتی که هیچ انتهایی ندارد قلب لبریز ازعشق توست
تو را میابد قلب سیاه و محزون و دیوانه تو....
هم اینک که ارزوهایم را بگوش باد سپرده ام
و رویاهایم را بدست کابوس داده ام
تنها دست تو را می جویم در این دشت بی انتهای اندوه
تو قلبم را اینگونه به اتش کشیدی
ذره ذره و نم نم
و شعله این عشق به کمانه اسمان رسیده
ای باران مهر .ای زندگی بخش .ای شبنم رویایی
تو لبخندی هستی برلبان عشق
ومن لبان عشق را می بوسم
پس دست در دست مهر میدهم
ودلی به دریا میزنم
حالا که توشه ای جز این دل عاشق ندارم و چشمی که دیوانه توست
دیوانه تو....
دیوانه تو....
دیوانه تو....