بلاگ كاربران


پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ خود به یکی از نگهبانان خود برخورد و گفت: سردت نیست.

نگهبان گفت:عادت دارم.

شاه گفت :میگم برات لباس گرم بیاورند.

شاه فراموش کرد و صبح جنازه نگهبان راپیدا کردند که روی دیوار قصر نوشته بود:من به سرما عادت داشتم وعده ی لباس گرمت مرا از پای در آورد 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


amitis_love
ارسال پاسخ