دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۲/۲۰

ماجرای مرا پایانی نبود

اگر عطر تو

از صندلی بر نمی‌خواست

دستم را نمی گرفت

و به خیابانم نمی‌برد.

tasnim
tasnim
۱۳۹۲/۱۲/۲۰

بعضي ها مثل هندزفري مي مونن
هارت و پورتشون فقط تو گوش ماست
و گرنه واسه بقيه صداي پشه هم نيستند...

tasnim
tasnim
۱۳۹۲/۱۲/۲۰

ميداني رفيق...
نه زيبايم...
نه مهربان...
فراري از دختران اهن پرست و پسران مانكن پرست...
فقط براي خودم هستم...
خوده خودم...
صبور و سنگين...
سرگردان...
مغرور...
قانع...
با يك پيچيدگي ساده...
و مقداري بي حوصلگي زياد...
براي تويي كه چهره را ميپرستي نه سيرت ادمي را...
هيچ ندارم...
راهت را بگير و برو...
حوالي ما توقف ممنوع است...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

من اینجا

دلم سخت معجزه می خواهد و

تو انگار

معجزه هایت را

گذاشته ای برای روز مبادا

tasnim
tasnim
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

بعضی از ادما عین بارون می مونن
اولش که میان بهت طراوت میدن شادی میدن
ولی اخرش...
زندگیتو با گل و شل یکی میکنن میرن
مراقب ادمای بارون صفت باش
تو نباید اونقدر خاکی باشی که اخرش گل بشی

0Reza
0Reza
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

خنجـ ــرے کــ ـہ بر پشتـ ـم خورכ ...بـ ـو یـش آشنـ ـا بـوכ ....

عطـ ــرش را خـ ـوכم خـ ــریـ ــכه بـ ـوכم

!!.!!ȺʍįƦ Ʀɇɀɚ_+5____*Don't look at me left left

tasnim
tasnim
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

بابا روزنامه ميخوند بچش گفت بابايي بيا بازي؟بابا كه حوصله نداشت ي تيكه روزنامه كه نقشه دنيا بود رو تيكه تيكه كرد بهش گفت فكر كن پازله درستش كن چند دقيقه بعد بچه درستش كرد.بابا گفت تو كه نقشه دنيا رو بلد نيستي چطور درستش كردي؟بچه گفت ادماي پشت صفحه رو درست كردم دنيا خودش درست شد...

tasnim
tasnim
۱۳۹۲/۱۲/۱۹

پسره سي سالشه سربازي نرفته اونوقت ميگه در صورت جنگ واسه دفاع از ميهنم برميخيزم
شما صبح ها قبل از ظهر برخيز نميخواد تو زحمت بيوفتي...!

yeganeh1400
yeganeh1400
۱۳۹۲/۱۲/۱۸

من و بابام رفته بودیم مهمونی
حوصله م سر رفت بهش مسج دادم بابا پاشو بریم
وسط صحبتش بود گوشیشو برداشت همه هم منتظر بودن که صحبتشو ادامه بده
بلند گفت :عه تویی؟ باشه باباجان الان میریم! :/

miladsj
miladsj
۱۳۹۲/۱۲/۱۸

بدبختی از دو زمان شروع می شود ... ،
وقتی فکر می کنی می فهمی ...
وقتی فکر می کنی نمی فهمند ...


+5