بلاگ كاربران


به خانه ام که می آیی

در مسیر خانه ام دستی بر گیسوان آفتاب بکش

و بگو :

اینجا مردی اسیر سایه هاست ،

سایه ای پر شده از حجم پریشانی من .

به خانه ام که می آیی

خوب من ! اینجا بوی حسرت می دهد .

اینجا همه کس و همه چیز ، سرما خورده است ؛

ترسم که ویروس دلتنگی من تو را هم بگیرد ...

و به خانه ام که می آیی

بوسه ای طولانی ، آغوشی ممتد و یک بغل لبخند بیار ...

این روزها دلم تنگ است .

بگذار در و دیوار تنهایی من بوی تنت را بگیرد... !

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


hamidreza6
ارسال پاسخ

جالب بود
لایک