بلاگ كاربران


آه ای دل غمگین که به این روز فکندت ؟

فریاد که از یاد برفت آن همه پندت

ای مرغک سرگشته کدامین هوس آموز

بی بال و پرت دید و چنین بست به بندت ؟

ای آهوی تنهای گریزان پریشان

خون می چکد از حلقه ی پیچان کمندت

ای جام به هم ریخته صد بار نگفتم

با سنگدلان یار مشو می شکنندت

آه ای دل آزرده در این هستی کوتاه

آتش به سرم می رود از آه بلندت

جان در صدف شعر گهر کردی و گفتی

صاحبنظرانند ، پشیزی بخرندت

ارزان ترت از هیچ گرفتند و گذشتند

امروز ندانم که فروشند به چندت ؟

جان دادی و درسی به جهان یاد گرفتی

ارزان تر از این درس محبت ندهندت

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


hamidreza6
ارسال پاسخ

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چقد جالب بود
دمت گرم دادا

nora1374
ارسال پاسخ

ممنون

MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

لاییییک