بلاگ كاربران


  • خاله پیرزن غمگین شد :(((( فقــــــــر :(

  • کودک شیشه پاک کنمیان ماشین‌ها می چرخیدبا دستمالی چرکبه بهانه‌ی پاک کردن شیشه‌هااما هیچ کس او را نمی دید ...هیچ کس سکه‌ای به کاسه‌اش نمی‌انداخت ...یک روز اتوبوس بی‌حواسی جانش را گرفتو خیابان به ناگهانکفاره باران شداز اسکناس‌های بی‌حاصل ..."چه تلخ است فقر"« میدان خراسان / تهران / ایران » …
  • از خاله پیرزن قبول کن این جمله و :) تظاهر نکن :)

  • ما انسان ها در تظاهر کردن از هم سبقت گرفته ایمچیزی را نمی دانیم ولی تظاهر به دانستن می کنیمبا،باطن نه چندان تمیز تظاهر به پاک بودن می کنیمکسی را دوست نداریم ولی تظاهر به دوست داشتن می کنیمتظاهر... تظاهر به کسی که نیستیم
  • دوره عوض شده خاله جون :)

  •   دوره    ... دوره آدم هـــــــایی ست که هـــمخوابْ هم می شـــــــوند  !! ولـــــــی.... هـــرگز خـــــــواب هـــــــم را نمی بینند  
  • تجربیات خاله :)

  •   می دونی چیه خاله جون !؟  حکایت زندگی ما شده مث   “دکمۀ پیرَن”   اولی رو که اشتباه بستی تا آخرش اشتباه میری   بدبختی اینه که زمانی به اشتباهت پی می بری که رسیدی به آخرش     . . .