متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


parham36
parham36
۱۳۹۳/۰۴/۱۲

قلب، مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند

دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند...

قلب، لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته می شود

و در پاییز باد آن را با خودش می برد...

قلب؟ راستش نمی دانم چیست!

اما این را می دانم که فقط جای آدم های خیلی خوب است

AiRiN
AiRiN
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

در حسرت گذشته ماندن چیزی جز از دست دادن امروز نیست.
تو فقط یکبار هجده ساله خواهی بود،
یکبار سی ساله،
و یکبار هفتاد ساله.
در هر سنی که هستی، روزهایی بی نظیر را تجربه می کنی.
چرا که مثل روزهای دیگر، فقط یکبار تکرار خواهد شد.
هر روز از عمر تو زیباست و حذابیتهای خودش را دارد.
به شرط آنکه زندگی کردن را شناخته باشی و آن را بلد باشی..

victt
victt
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

از منزل کفر تا به دین یک نفس است

وز عالم شک تا به یقین یک نفس است

ایـن یـک نفس عـزیز را خـوش مـیدار

کز حاصل عمر ما همین یک نفس است

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

سیب به حضرت آدم که رسید شد هبوط !!

به نیوتون که رسید شد کشف جاذبه زمین !!

به استیوجابز رسید شد اپل !!

به ایرانی ها که رسید شد تنباکو......

Ahmad1990
Ahmad1990
۱۳۹۳/۰۱/۰۹

شما نیت به رژیم گرفتن بگیر
حتی دستگیره های یخچال هم خوشمزه به نظر میان !

arashfx2000
arashfx2000
۱۳۹۲/۱۲/۲۴

نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم
بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم

منم اوارگی کرماشان

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

معروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی ميرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسي کند؛ در یکی از این شبها که سوار بر جيپ به طرف پادگانی میرفت، در بين راه سربازی را که يواشکي جيم شده بود و بعد ازعرق خوري های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد ؛
رضا شاه با لحني شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟
سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر
رضا شاه: يه ليوان زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: یه چتول زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: يه بطر زدی؟
سرباز: بزن قدّش
بعد رضا شاه میگه: حالا ميدونی من کیم؟
سرباز کمي جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: افسری؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: تيمسار؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: سردار سپه؟
رضا شاه: بزن قدّش
همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: چیه؟ ترسیدي؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: لرزیدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: ريدي؟
سرباز: بزن قدّش

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۲/۱۲/۱۶

معروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی ميرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسي کند؛ در یکی از این شبها که سوار بر جيپ به طرف پادگانی میرفت، در بين راه سربازی را که يواشکي جيم شده بود و بعد ازعرق خوري های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد ؛
رضا شاه با لحني شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟
سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر
رضا شاه: يه ليوان زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: یه چتول زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: يه بطر زدی؟
سرباز: بزن قدّش
بعد رضا شاه میگه: حالا ميدونی من کیم؟
سرباز کمي جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: افسری؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: تيمسار؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: سردار سپه؟
رضا شاه: بزن قدّش
همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: چیه؟ ترسیدي؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: لرزیدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: ريدي؟
سرباز: بزن قدّش

Cuteboy
Cuteboy
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

ﮐـﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧــم ﺍﺯمـن مـامـان ﺧﻮﺍﺳﺘـه ..
ﺧــﺪﺍ ﻫﯿﭽﮑس ُ ﺷـﺮﻣﻨـﺪﻩ ﮐـــــﻮﺩک ﺩﺭﻭﻧــﺶ ﻧـﮑـﻨـه
+5

melisa456
melisa456
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

خدايا
‏”تنها‏” نگذار …
دلي را که هيچکس
‏”دردش‏” را نميفهمد