دیوار کاربران


кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۰۸/۱۹

نه تو میمانی وه نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم...

و به کوتاهی ان لحظه ی شادی که گذشت...

غصه هم میگذرد...

انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند...

به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز...

--------------------------------------------------------------------------

http://www.hamkhone.ir/member/7104/blog/view/160016/

(مهمون این هفته بیوگرافیم )

--------------------------------------------------------------------------
http://www.hamkhone.ir/member/32861/blog/view/160018/

"فرشته نجات"
--------------------------------------------------------------------------

http://www.hamkhone.ir/member/32861/blog/view/159924/

سه پادشاه

--------------------------------------------------
+5

zAfDa
zAfDa
۱۳۹۳/۰۸/۱۷

در جایی که با تبر می زنند...سایه ها را
همان دانه بمان!!
روییدنت حَـرآم است .....


+

_SahaR_
_SahaR_
۱۳۹۳/۰۸/۱۷

~میخواهَم برَوَم . . . ! جایی که خداهَم برای پیدا کَردَنَم کمی درگیر دنیایَش شود . . .


+5

hadel
hadel
۱۳۹۳/۰۸/۰۹

کوفی بودن یعنی ، امام رو دوست داشتن ولی در امتحان و فتنه ی " زر و زور و تزویر " رد شدن ...

کوفی بودن یعنی منفعت کوتاه مدتی رو فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن ...

کوفی بودن یعنی اینکه روز اول تشنه و راه گم کرده به امام رسیدن و سخاوتمندانه سیراب شدن ولی آب رو بر همون امام و خانواده اش بستن ...

کوفی بودن یعنی دوازده هزار دعوتنامه نوشتن ، ولی سی هزار نفر سرباز رو برای محاصره کردن او گسیل داشتن ...

کوفی بودن یعنی حرف زدن و پای حرفت نموندن؛ شعار دادن ولی عمل نکردن ؛ عهد بستن ولی پیمان شکستن ...

کوفی بودن یعنی بهترین انسان روی زمین رو دعوت کردن ولی در کنار بدترین و شقی ترین انسانها ایستادن ...

کوفی بودن یعنی قلباً با امام بودن ولی شمشیر بر علیه امام کشیدن ...

کوفی بودن یعنی ...

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۸/۰۹

دیگر تحملش به سر آمد، برابرش

دارد ز دست می رود عمه، عمو، سرش

شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شده

با هر صدای حرمله، حمله به پیکرش

جسمی نمانده است، فقط تیر و نیزه است

سیمرغ گشته، بس که شده نیزه ها پرش

چون جان اوست عرش خدا، نیزه ها همه

بوسه زدند بر تن او، بر سراسرش

این تیر آخری که به پهلو نشسته است

یادش بیاورد در و دیوار و مادرش

یک خنجر است، جان دو تن را گرفته است

دیگر تمام شد به خدا کار خواهرش

Mr_Black
Mr_Black
۱۳۹۳/۰۸/۰۷

۩ـــــــــــــــ YaHoseYn ـــــــــــــــ۩

عشق حسین .

ایوب که خود کشتی رنج و غم دنیاست .
بر مرتبه صلی و سلم به روی لبهاست .

با این همه اصل و نصب و شهرت و اوازه .
شاگر کلاس اول زینـــــــــــــب کبراست .

۩ـــــــــــــــ YaHoseYn ـــــــــــــــ۩

zeynab100
zeynab100
۱۳۹۳/۰۸/۰۶

الا ای صاحب قلبم کجایی؟
محرم شد نمی خواهی بیایی؟
 
خوشا آن شور و حال و اشک و آهت 
 خوشا آن ناله های نینوایی
 
خوشا بر حال تو هروقت که خواهی
کنار تربت آن سر جدای

shayan1360
shayan1360
۱۳۹۳/۰۸/۰۵

روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا ميپرداختم.
برچرخ فلک مناز که کمر شکن است
بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۳/۰۸/۰۴

آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۰۸/۰۳

چـه رایـحـه هـای عـجـیـبـی… بـوی خــون، بـوی سـیب، بـوی آتــــــش، بـوی ســـوختــــن، امّـا هـمـه اش را کـه جـمـع کـنـی مـیــشـود… بـوی مُحــَـــرَّم …

بـوی مـحـرم مـی آیـد…

یـاحسیـــــن . . .