دیوار کاربران


AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

+5

hadi2008jjg
hadi2008jjg
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی
یکی که بهش اعتماد داری
بهت اعتماد داره
از دلتنگی هاش برات میگه
از دلتنگی هات براش میگی
آروم میشه
آروم میشی
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه

zAfDa
zAfDa
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

پسراهمشون گل هستن...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.صبر کنین.....بعله....پرچم کمک داور بالاست.....

آفســـــــــآیدهـ...



+5

dada1animal
dada1animal
۱۳۹۳/۰۵/۰۳

داداشیا آبجیا داداامید060 فراموش نشه
**************************
کودک که بودم، وقتی زمین میخوردم ،مادرم مرا میبوسید، تمام دردهایم از یادم میرفت
دیروز زمینخوردم،
دردم نیامد ، اما
به جایش تمام بوسههای مادرم به یادم آمد به سلامتی همه ی مادرهای دنیا!!!
داداامید............................s

zeynab100
zeynab100
۱۳۹۳/۰۵/۰۲

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
عالی بود ممنونم

human252
human252
۱۳۹۳/۰۵/۰۲

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !

mmiillaadd
mmiillaadd
۱۳۹۳/۰۵/۰۲

می دونید چرا سریال "هفت سنگ" پنج تا نویسنده داره؟!
.
.
.
چون همشون حوصله نداشتن سریال "خانواده ی مدرن" رو ببینن،تقسیم کار کردن )
+5

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۵/۰۱

باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین می کنم...

nima_h
nima_h
۱۳۹۳/۰۵/۰۱

انسان هم در پهنه ی وجود ، در عرصه ی زندگی ، تنهای تنها ، هراس زده

ی ترسیده ای است که در برابر در پنهانی آن طرف این جهان ، آنسوی

زندگی ، دری که به رویش بسته است ، هر روز سرش را مثل حلقه می

کند و هی میزند به این در که یعنی : باز کن

nima_h
nima_h
۱۳۹۳/۰۵/۰۱

دروغ می گویند ، دروغ نمی فهمند یا می فهمند و نمی خواهند ، نمی

توانند بخواهند ، اگر عشق نباشد چه آتشی زندگی را گرم کند ؟

اگر نیایش و پرستش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان

کرد؟

اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دلها نباشد ماندن برای

چیست؟

و اگر میعادی نباشد ماندن برای چیست؟

اگر دیداری نباشد دیدن را چه سود؟

دیده را فایده آن است که دلبر بیند

گر نبیند چه بود فایده بینایی را

اگر بهشت نباشد صبر بر رنج و تحمل زندگی دوزخ چرا؟

اگر ساحل آن رود مقدس نباشدبردباری در عطش از بهر چه؟

و من در شگفتم که آنها می خواهند معبود را از هستی بر گیرند چگونه

انتظار دارند انسان در خلاء دم زند؟