دیوار کاربران


ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۴/۱۳

در بزرگراه زندگی همواره "راهت" "راحت"
نخواهد بود...
هر "چاله ای" "چاره ای به من آموخت...
"دوباره" فکر کن فرصت ها "دوبار"
تکرار نمی شوند...
برای جلوگیری از "پس رفت"
"پس باید رفت"...!!!
+5
Mr_saTan

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۰۴/۱۳

سلامتی خودم.

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون با همه خندیدم....

همه رو دلداری دادم....

نگران همه شدم... به همه اهمیت دادم..

بغض های خیلیارو به خنده تبدیل کردم!!!!!!!

ولی هیچکس حتی نفهمید تو دلم چی میگذره هیچ کس نفهمید......

ℒ+5ܨܓܨ

amiralii62
amiralii62
۱۳۹۳/۰۴/۱۲

چه تلخ است دیدن آنانکه شیرینی را بیش ازتلخی دوست دارند درحالی که از شیرینی تلخی ناآگاهند آری این چنین است.

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۴/۱۱

پاییـــــــــــــــز میرسد ...

و از انبوه برگهای زرد رنگ ،

میوه هایی طلایی رنگ باقی مانده اند !

انبوه برگهای رقصنده با باد ...

هیچگاه اجازه جلوه به میوه ها را نداده بودند؛

چه در بهار وچه در تابستان !

و عجیب که خزان ،

برگها را بیقیمت کرد و میوه ها را قیمتی !
Mr_satan

omid1392
omid1392
۱۳۹۳/۰۴/۱۰

پیش من هم بیا
کمی غصه هست با هم بخوریم
نگران نباش

omid1392
omid1392
۱۳۹۳/۰۴/۱۰

پیش من هم بیا
کمی غصه هست با هم بخوریم
نگران نباش

mjavad
mjavad
۱۳۹۳/۰۴/۰۸

ﺩﻳﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ !..

ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﻳﯽ ﺩﺭ ﺣﺪِ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻟﺒﻮﻡ ﻧﺒﻮﺩ
: ((((
+5

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۴/۰۷

بـــرای بـــعضی دردها...
نـــه می توان گریــــه کرد ، نــــه مـی توان فریـــــــــاد زد ... !
بــــرای بـــــــــــعضی دردها ...
فـــــقط می توان نــگاه کرد و بی صدا ،
شـــــــــکــــــــــســـــــــت ... !
Mr_satan

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۴/۰۷

داشت از "تنهايي اش" ميگفت و ميناليد،درحاليكه صداي بوق پشت خطي اش امانش را بريده بود...!!!
Mr_satan

+5

mjavad
mjavad
۱۳۹۳/۰۴/۰۶

باز تابستان شد

و اگر بگويم،خدايا باران

چهار شاخ مي مانند

ابرهايي که دارند

بخار مي شوند

باز تابستان شد و

من ماندم و

دستاني خيس

در فصلي خشک...

"سارا خباز"