دیوار کاربران


Amirtaha
Amirtaha
۱۳۹۳/۰۳/۲۸

5+

parham36
parham36
۱۳۹۳/۰۳/۲۸

يادت هست وقتي خدا داشت بدرقه ات ميكرد بهت چي گفت؟ "جايي كه ميري مردمي داره كه مي شكننت,نكنه غصه بخوري! من همه جا باهاتم,تو تنها نيستي.تو كوله بارت عشق ميذارم كه بگذري,قلب ميذارم كه جا بدي,اشك ميدم كه همراهيت كنه و مرگ كه بدوني بر مي گردي پيشم."

amin36
amin36
۱۳۹۳/۰۳/۲۸

________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
________________@@@@@
__@@@@@@@@@@@@@@
__@@@@@@@@@@@@@@
___________________
_________@@@@@@@
_____@@@@@@@@@@@
___@@@@@______@@@@@
__@@@@@_________@@@@@
_@@@@@___________@@@@@
_@@@@@___________@@@@@
_@@@@@___________@@@@@
__@@@@@_________@@@@@
___@@@@@______@@@@@
______@@@@@@@@@@@
_________@@@@@@@
_____________________________
__@@@@@____________@@@@@
___@@@@@__________@@@@@
____@@@@@________@@@@@
_____@@@@@______@@@@@
______@@@@@____@@@@@
_______@@@@@__@@@@@
________@@@@@@@@@@
_________@@@@@@@@@
__________@@@@@@@@
___________@@@@@@@
____________@@@@@@
________________________
____@@@@@@@@@@@@@
____@@@@@@@@@@@@@
_________________@@@@@
_________________@@@@@
_________________@@@@@
____@@@@@@@@@@@@@
____@@@@@@@@@@@@@
_________________@@@@@
_________________@@@@@
_________________@@@@@
____@@@@@@@@@@@@@
____@@@@@@@@@@@@@

amin36
amin36
۱۳۹۳/۰۳/۲۸

اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!

FirePhoenix
FirePhoenix
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

http://www.hamkhone.ir/member/28080/blog/view/123841--/
http://www.hamkhone.ir/member/28080/blog/view/123813--/

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برف کوچمي از تاج او
هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان

رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوقان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب

هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري خداست

saeed15s
saeed15s
۱۳۹۳/۰۳/۱۹

خواهش میکنم قابل نداشت

saeed15s
saeed15s
۱۳۹۳/۰۳/۱۹

خواهش میکنمابل نداشت

jalil2000
jalil2000
۱۳۹۳/۰۳/۱۱

فقر را در خواب دیدم دوش من
گشتم از خوبی او بی‌هوش من
از جمال و از کمال و لطف فقر
تا سحرگه بوده‌ام مدهوش من
فقر را دیدم مثال کان لعل
تا ز رنگش گشتم اطلس پوش من
بس شنیدم های و هوی عاشقان
بس شنیدم بانگ نوشانوش من
حلقه‌ای دیدم همه سرمست فقر
حلقه‌ی او دیدم اندر گوش من

asal100
asal100
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

دیونگـــ ــــ ـی هم عالمی داره به خدا!!!

http://www.hamkhone.ir/member/9469/blog/view/119956

دوستای گلم خـــــــــــوشحال میشم سربزنین