بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    خاطره۹

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۹/۲۷
  • نمايش ها : 188

یه پسرخاله دارم 4سالشه تو یه جمع خیلی سنگین و با کلاس اومد نشست تو بغله باباش با صدای بلند از باباش میپرسه بابا میشه بو بدم ؟؟؟!!! بابی بیچارش سرخ شد سفید شد گفت نه نمیشه دوباره پرسید خب مگه چی میش بدون صداشو میدم!!! بازم باباش گفت نمیشه حالا حالو روز بقیه رو تصور کنید :) دست بردار که نبود همش اصرار کرد خب بدم دیگه!!! آخرشم کره خر کار خودشو کرد بو دادنش همانا متواری شدن اهالی همان نمیدونم چی کوفت کرده بود که بخاطر بوش تا نیم ساعت نمیشد وارد اون قسمت شد باید از فرمولش تو جنگها بعنوان سلاح شیمیایی استفاده کرد.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !