دیوار کاربران


AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

در وسعت تاریک خیالم نوری

هر لحظه نه با منی نه از من دوری

من در تو فنا شدم، ولی اکنون تو

در جمع تمام عاشقان مشهوری!

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

دوستي رو از زنبور ياد نگرفتم كه وقتي از گلي

جدا ميشه ميره سراغ گل ديگه.....

بلكه دوستي رو از ماهي ياد گرفتم

كه وقتي از آب جدا ميشه مي ميره

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

عشق یعنی اینکه وقتی یه اس ام اس ازش میاد حتی قبل اینکه بدوونی چی نوشته لبخند میاد روی لبت،
همینکه یه لحظه بهت فک میکرده واست اندازه یه دنیا می ارزه

samad63
samad63
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

ای کاش از این آسمون پر از ستاره یه ستاره داشتم تا هر وقت خواستم دستمو دراز کنم بگیرمش توی دستم و با هاش درد دل کنم
ای کاش یه ماه داشتم تا توی شبای تاریک زندگیم دستمو بگیره و توی کوچه پس کوچه های تنهاییم همراهم باشه
ای کاش یه خورشید داشتم تا روزا جلوی چشمام باشه که بدونم همیشه نگام می کنه و مرا قبم
ای کاش یه درخت داشتم تا توی روزای بارونی زیر چترش پناه بیارم واز بارش ابر دشمنی در امان باشم
ای کاش یه گل داشتم تا ازش مراقبت می کردم و هر وقت تشنه می شد اینقدر براش گریه می کردم تا سیراب بشه

ای کاش یه کلبه ی کوچیک داشتم تا زندگی می کردم و زیر سقفش شبهامو روز می کردم

ولی ای کاش به جای همه اینها من فقط یه دوست خوب داشتم که مثل ستاره ماه و خورشید ، گل و درخت و یه کلبه ی کوچیک باشه ...

samad63
samad63
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند… شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:… به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی ....!!!

samad63
samad63
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

در پناه آغوشت

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

چه هاشا تقه ایی بر در نخورده

چه آیا زنده اییم یا جون سپرده

چه هاشا صحبتی حرفی کلامی

که جزء به رفته ماییم ما نمونده

عجب بالا و پایین داره دنیا

عجب این روزگار سرد با ما

ی روز دورو ورم صد تا رفیق بود

من و امروز ببین تنهای تنها

خیال کردم که این گوشه کنارا

یکی داره هوای کار ما را

یکی غمگین میون دلسوز ما هست

نداره آرزو آزار ما را

عجب بالا و پایین داره دنیا

عجب این روزگار سرد با ما

ی روز دور ورم صد تا رفیق بود

منو امروز ببین تنهای تنها

تنهای تنها

تنهای تنها

تنهای تنها

تنهای تنها

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

یادمان باشد شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم که دیدار صبح فردا ممکن نشدپس به امید فرداها محبت هایمان را ذخیره نکنیم. …

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

مردم میگویند
” آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید ”
اما باید اینگونه باشد،
” خوبی را در آدمها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید ”
هیچکس کامل نیست..

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

مترسک گريه نکن !
تو هم مثل من چوب سادگيت را خوردی !
به دار آويخته شدی به خاطر شکم پرستی ملخ ها !
بد درديست چوب کار کسی را خوردن !
مترسک به چوبی تکيه کردی که چوبه ی دارت شد !
سادگی کردی !