دیوار کاربران


AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

موفقیت، نتیجه تشخیص درست است؛ تشخیص درست، نتیجه تجربه است؛ تجربه نیز اغلب نتیجه تشخیص نادرست است.آنتونی رابینز

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

http://www.hamkhone.ir/member/39551/blog/view/115570--/

سلام دوستان، به اولین بلاگ من ، سری بزنید.
با تشکر

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

گفتگو با خدا

گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .
...
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد .
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست .
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم .

samad63
samad63
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

و گر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاینست پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین !

هوا بس ناجوانمردانه سر است .... ای

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من ، میهمان هرشبت ، لولی وش مغموم

منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور

منم ، دشنام پست آفرینش نغمه ناجور

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در بگشای دلتنگم

حریفا ، میزبانا ، میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد

تگرگی نیست ، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی ؟ که بیگه شد سحر شد بامداد آمد ؟

فریبت می دهد ، این سرخی بعد از سحر گه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این ،یادگار سیلی سر زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه ، پنهان است

حریفا ! رو چراغ باده برافروز شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین

درخت ها اسکلت های بلورآجین

زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است .

kayvan67
kayvan67
۱۳۹۳/۰۲/۲۳

چرا “خــردل” اسم ســس باشه ولی “بزدل” یه نــوع تـوهین باشه ؟

بین بــز و خر هم تبعیض آخــه ...؟!

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۲۳

شیطان مثل یک حبه قند است…!گاهی میافتد توی فنجان دل ما،حل میشود آرام آرام…بی آنکه ما اصلا بفهمیم و…روحمان سرمیکشد آنرا…آن چای شیرین را،شیطان زهرآگین را!
آنوقت آن خون میشود در خانه تن،می چرخد ومی گردد و میماند آنجا…او میشود من..!!

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۲۲

مردم میگویند
” آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید ”
اما باید اینگونه باشد،
” خوبی را در آدمها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید ”
هیچکس کامل نیست..

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۲۲

دکتر شریعتی : بدا به حال آنکه فکر کرد عاقل رفت :: خوشا به حاله آنکه کره خر آمد الاغ رفت

اينشتين : من هرگز به آينده فكر نمي‌كنم، چرا كه خودش به زودي خواهد آمد.
لحظه ها را درياب چشم فردا کورست
تجربه بی رحم ترین معلم زندگی ست ، زیرا اول امتحان می گیرد سپس درس می دهد
دکتر علی شریعتی: بمانيم تا كاري كنيم، نه كاري كنيم تا بمانيم
بار دوم هست به این نتیجه میرسم

آلبرت اينشتين : عشق مثل ساعت شني است که همزمان قلب رو پر ميکنه و مغز رو خالي !!!

مردي را نبوود فتاده را پاي زدن × گر دست فتاده گيري مردي

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۲۱

گفته بودند به ما:

می کشد در همه کس

غم نان

ایمان را

در شبی سرد چو مرگ

که هوا می لرزید

و تن خسته شهر

بستر برف زمستانی بود

راهی خانه شدم.

من -گرسنه-

پدرم را دیدم

که در آن ظلمت سرد

با یخ حوض قدیمی حیاط

جنگ سختی می کرد

تا ز خون دشمن

بعد از آن جنگ وضویی سازد

پدرم -بی که کلامی گوید-

گفت با من:

پسرم!

چاره مشکل ما

ایمان است