این بار که آمدی دستانت را روی قلبم بگذار

تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد ، میلرزد !

مترسک را دار زدند به جرمدوستی با پرنده..!!!که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد..راست میگفت سهراب"اینجا قحطی اعتماد است"

رفتم یوگا اسم بنویسم،دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه...خانومه گفت میای کلاس ملحفه و بالش هم بیار.
فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم

وقتی تمام شیرهاپاکتی اند
وقتی دوپینگ پهلوان میسازد
وقتی همه پلنگ ها صورتی اند
ایرادمگیرعشق ها ساعتی اند ..................

آهسته بیا

چیزی هم ننویس

نظر هم نگذار

همان که بخوانی بس است

من به بی محلی آدمها عادت دارم

انسان های ساده رو احمق فرض نکنید،،،،

باور کنید آنها خودشان نخواستند ک

((هفت خط))

باشند..........

گردنم درد میکند!

از همان وقتى که

همه چیز را به گردن من انداختى!

دوست نداشتنت را

بى توجهى هایت را

رفتنت را ...

هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور میکنم …
هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی !

یا باش یا برو….
نمیخواهم از دور مراقبم باشی…
از دور دوستم بداری…
باشی اما من در لحظاتم حست نکنم

ماه در روی کسی غیر تو دیدن ممنوع
ناز چشم کسی جز تو خریدن ممنوع
تابلویی بر سر دروازه ی قلبم زده ام
که ورود احدی جز تو اکیدا ممنوع