عکسِ ماه که می افتد تویِ حوض ،

دیگر دلم مثلِ روزهایِ کودکی نمی لرزد...

تو ماهِ آسمانِ مَنی !

و این شب ها ، من

کنارِ حوض تو را به تماشا نشسته ام ...

تماشایی شده ای ماهِ من !

آخر مگر ساده تر از این هم ، می شود تو را شناخت ؟!

من ماهی هایِ کفِ دلت را می بینم ،

مثلِ رودخانه زلالی !

و لبم را که بر ساحلِ لبت می گذارم ،

موّاج می شوی ...

خیالت را با خودت نبر خوبِ من !

بگذار باشد .

قلم را بگذار و دفترم را به دست باد بده ...

من برایِ دل هایِ خسته ی این روزها ،

شعر گفته ام ...

و خوب می داند مرغِ خیالِ من ،

که بلند آشیانه ی چشم هایِ تو ،

آشیانه ی عشقِ من است ....

گرم است هر دو روی این بالش

دومین شمع رو به زوال است

در گوش من فریاد بی پایان کلاغهای سیاه،

تمام شب چشمهای باز بی‌خواب

و حالا دیگر بسیار دیر است برای حتا به خواب فکر کردن

و مرا تاب سپیدی این پرده نیست

صبح بخیر... صبح.

صنــــــــــــــــــــــــدلـــــــــــــــــــــــــــــــــی داغ

باحضـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور

خودم

http://www.hamkhone.ir/member/7110/blog/view/93822/

خوشحال میشم بیاین

سلامتی پسری که به دوست دخترش دست نزد و گفت شاید مال من نباشه
.
.
.
.
.
.
.
..
(داستان های تخیلی _ جلد 2 _برگرفته از انسان هایی که هیچ گاه وجود نداشتند)

و اما
جایزه بهترین بازیگر میرسد به
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

بالش من

که هر شب نقش تورا عالی بازی میکند...!

سلام عزیزم یه بلاگ زدم خوشحال میشم بازدید کنید و انتقاد ها و پیشنهاد های خودتو بنویسی http://www.hamkhone.ir/member/8133/blog/view/93776/ با عنوان چادر خاکی

تو این زمونه دو نفر همیشه تنهان :
دختری که آرایش بلد نیست و پسری که دروغ گفتن بلد نیست !

مهمترین اولویتهای ازدواج...
سلام دوست گرامی،بلاگ جدید گذاشتم خوشحال میشم مثل همیشه که ما رو شرمنده میکنیداین بارهم یه سری بزنیدویه نظر کوچولویی هم بدید،قربون دست گلتون.
http://www.hamkhone.ir/member/9250/blog/view/93430/

به بابام میگم دوستم یه صابون واسه صورتش گرفته که باعث میشه تو هوای الوده تهران رو پوستش میکروب نباشه میگه حتما صابون رخت شویی بوده
من که تا حالا اینجوری قانع نشده بودم!!!!!!!!!!!!

ماجرای مرا پایانی نبود

اگر عطر تو

از صندلی بر نمی‌خواست

دستم را نمی گرفت

و به خیابانم نمی‌برد.