دلتنگی که می آید

به این سادگی ها نمی رود

پی کارش

نه با حرف،

نه با شعر..…

دلتنگم و دیدار تو

درمان من است...

کاش انسانها همانقدر که از ارتفاع میترسیدند ، کمی هم از پستی هراس داشتند …!!!

آمدم ....



همه قرض های من به شیطان را تسویه کردی و گفتی هرچه خواستی از من بخواه ،
اگر صلاحت بود به تو می دهم ، اگر نبود یا بعدا در همین دنیا به تو می دهم یا چند
برابر آن را در آخرت !



اما مگر هوس و طمع می گذاشت ...



باز هم پایم به بانک شیطان باز شد و باز آن وام های کذایی و باز ضرر و خسران ....



باز توبه ....



باز وام ...



و این شده است حکایت هر روز گناه من ؛ عصیان آفریده­ی یک پروردگار به پروردگار خویش ...

گفتی اگر به من توکل کنی ، خودم مشکلت را حل می کنم .



گفتی تو به من ایمان داشته باش ، من هم می شوم خدای تو . خدای مومن !



گفتی تو بنده من باش نه دنیا ؛ من دنیا را بنده تو می گردانم ...



گفتی تو دستانت را به دعا بالا بیاور ، با اخلاص و توجه . هنوز دستانت را بالا نیاورده دعایت مستجاب می شود .



گفتی به حرف من گوش کن ، هرچه می خواهی بخواه .



گفتی . اما ...



اما من باز به شیطان پناه بردم و تمام سرمایه ام را به او دادم و آن وام های کذایی را
از شیطان گرفته ام . و حالا کمرم زیر بار سود کلان این وام ها که برای من جز
خسران چیزی نیست شکسته است .

فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست.تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست

فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست.تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست

در کوچه های عشق دنبال تو می گشتم

حقیقت شب بود ترسیدم و برگشتم

روزگارا:

تو اگر سخت به من میگیری،

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

گرچه دلگیرتر از دیروزم،

گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست

زندگی باید کرد

هر بامداد آهويى از خواب برمىخيزد
و بايد از تندترين شيرتندتر بدود
؛وگرنه كشته خواهد شد.
هر بامداد شيرى از خواب برمىخيزد
و مىداند بايد از تندترين آهو تندتر بدود؛
وگرنه گرسنه مىميرد.
فرقى ندارد
آهو باشى
يا
شير
آفتاب كه بر مىآيد
آماده دويدن باش

زندگي دفتري از خاطرهاست ... يک نفر در دل شب ، يک نفر در دل خاک ... يک نفر همدم خوشبختي هاست ، يک نفر همسفر سختي هاست ، چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد... ما همه همسفريم