دیوار کاربران


ShahryaR
ShahryaR
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

می خواهم نباشم

کاش سرم را بردارم و برای یک هفته

در گنجه ای بگذارم و قفل کنم!

در تاریکی یک گنجه خالی

و روی شانه هایم در جای خالی سرم چناری بکارم

و برای یک هفته در سایه اش آرام بگیرم



+5

saeidbsaeid
saeidbsaeid
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

سالِ نو مبارک




><

Nima717
Nima717
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

به نام نامی عشق ...

چه جنگی به راه افتاده بین دل و غرور .............

مدام میگوید به دنبالت بیایم .................

و غرور پاهایم را بسته ......................



تو نترس ............

جایت امن است .................................

قربانی این جنگ



منم ... !

parva0098
parva0098
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

مثل لحظه ای که باغ، در ترنم ترانه شکوفا میشود،غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهار لحظه هایتان پرازشکوفه باد سال نو پیشاپیش مبارک

parva0098
parva0098
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

مثل لحظه ای که باغ، در ترنم ترانه شکوفا میشود،غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهار لحظه هایتان پرازشکوفه باد سال نو پیشاپیش مبارک

parva0098
parva0098
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

مثل لحظه ای که باغ، در ترنم ترانه شکوفا میشود،غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهار لحظه هایتان پرازشکوفه باد سال نو پیشاپیش مبارک

elnaz76
elnaz76
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

پسر بودن یعنی كادو خریدن برای جی اف

پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می كنی

پسر بودن یعنی پس كی دفترچه آماده به خدمت می گیری

پسر بودن یعنی به زور سیكل داشتن

پسر بودن یعنی بابا پس كی میری برام خواستگاری

پسر بودن یعنی مثل خر حمالی كردن

پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

پسر بودن یعنی چرا كار نمیكنی ... جون بكن دیگه

پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین كه ...

پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن

پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی

پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته

پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن

پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی

و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه...

elnaz76
elnaz76
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

پسر بودن یعنی كادو خریدن برای جی اف

پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می كنی

پسر بودن یعنی پس كی دفترچه آماده به خدمت می گیری

پسر بودن یعنی به زور سیكل داشتن

پسر بودن یعنی بابا پس كی میری برام خواستگاری

پسر بودن یعنی مثل خر حمالی كردن

پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

پسر بودن یعنی چرا كار نمیكنی ... جون بكن دیگه

پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین كه ...

پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن

پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی

پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته

پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن

پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی

و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه...

SASAN_design
SASAN_design
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

سلام دوست عزیز

پیشاپیش عیدت مبارک از خداوند مهربان برای شما و خانواده محترمتان طلب خیر و سلامتی و موفقیت در همه ی عرصه ها را آرزو مندم

دوست شما س.س.م


elnaz76
elnaz76
۱۳۹۲/۱۲/۲۹

بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد:

از آن تخت برخاست با خشم و جنگ

بدو اندر آویخت سودابه چنگ

بدو گفت من راز دل پیش تو

بگفتم نهانى بد اندیش تو

مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟

به پیش خردمند رعنا کنى

بزد دست و جامه بدرید پاک

به ناخن دو رخ را همى کرد چاک

برآمد خروش از شبستان اوى

فغانش زایوان برآمد بکوی



عبور سیاوش از آتش



در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است
و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند. سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم
از آتش عبور خواهم کرد

سیاوش بیامد به پیش پدر
یکى خود زرین نهاده به سر
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سرى پرز شرم و تباهى مراست
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند



سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد…

یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پَـرَست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاووش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!



این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند.