دیوار کاربران


parsik
parsik
۱۳۹۲/۱۱/۰۱

آن که ” دلت را شکست ” … ” تاریخ تولدش ” یادت مانده …
آنکه ” رهایت ” کرد تاریخ ” آمدنش ” و”رفتنش”… دقیق
و آنکه ” احساست ” را بــه بازی گرفت …
لحظه بــه لحظه خاطراتش را سالها در یاد داری … !
اما…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اما...
آنکه دوستت دارد سطری در تاریخ زندگیت بـه نامش زده ای !!؟

kiyan
kiyan
۱۳۹۲/۱۱/۰۱

مورد داشتیم تو دانشگاه طرف از استاد اجازه گرفته بره مدادشو بتراشه !

hameeedi
hameeedi
۱۳۹۲/۱۱/۰۱

بچه: مامان اون آقاروببین كچله!!!!

مامان: هیس...میفهمه !

بچه: اه...مگه تا حالا نفهمیده

IMMK2IMMK2
IMMK2IMMK2
۱۳۹۲/۱۰/۳۰

پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و

از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد. در حین

انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر

را زیاد می‌کند، منصرف شد و رفت...

IMMK2IMMK2
IMMK2IMMK2
۱۳۹۲/۱۰/۲۴

گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز

بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...

من می گریستم به اینکه حتی او هم

محبت مرا از سادگی ام می پندارد...

h1234b
h1234b
۱۳۹۲/۱۰/۲۲

آتش زدن به یک "سرنوشت"

کبریت نمی خواهد که !!

"پـــا" می خواهد ...

که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر ...

و ..........

بـــــــــروی .. !!

hadishop
hadishop
۱۳۹۲/۱۰/۲۲

گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه

یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی

الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !

بیشعور کثافت ولمون کن دیگه

گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم!

ESSA19
ESSA19
۱۳۹۲/۱۰/۲۱

نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم.

saman11
saman11
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

خـבایـــــا!!!

دستانم را زבم زیر چانـﮧ ام .....

ماتـــــ و مبهوتــــــ نگاهتــــــ میکنم .....

طلبــــکار نیســـتم....

فقـــط مشـــتاقم بـבانم تــﮧ قصـــﮧ چـــﮧ میکنـے بامــטּ؟؟!!

siahsiah
siahsiah
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

قطارنباش که از ریل پی روی کنی کشتی
باش تا عظمت اقیانوس زیرپاهایت باشد
‏+5