...واین دنیا پرازصدای پای کسانی است که به ظاهرروی تورامیبوسند ولی درذهن خودطناب دار تورامیبافند.(فروغ فرخزاد)

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺩﻭستــش ﺩﺍﺭﯼ ، ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﯽ… ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺷﯽ… ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ… ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ… ﻫﻤﺶ الکی ﺍﺯﺵ ﺩﻟﮕﯿﺮﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﯽ… ﻣﺪﺍﻡ ﻧﮕﺮﺍن و ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ… ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﺩﻩ

http://www.hamkhone.ir/member/3906/blog/view/102006/

بلاگ جدیدمه منت رو سر من بذار بیا خوشحال میشم

هوا یه جوری شده یکی با بافت و شال گردن و کلاه و بوت میاد بیرون ، یکی با تیشرت و دمپای لا انگشتی !
هر ۲نفر هم رضایت کامل دارن …

خـــدایا یادتـــــ هســـــتـــ؟؟؟؟؟ دستشــــــــو گـــرفتـــم آوردم

پیشـــتــــ گفتـــم من اینــــو می خــوام!!

گفتــی از این بهتــــــر براتــــ گذاشتــــــم کنــار........پــامو کوبیدم

رو زمــین گفتـــم همینـــو میخـــوام

آروم تــو گوشـــم گفتـــی آخه اون از من قــول یکی دیگــه رو

گرفتـــــــه!!!!!!!!!!

5+

شعري از حميد مصدق

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز، سالهاست

که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

“جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق”

من به تو خندیدم

چون که می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم تا که با خنده

پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….

و من رفتم و هنوز سالهاست

که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

ای کاش یه سال هم افتخاری به اسم “خر” نامگذاری شه
ما به خیلیا تبریک جانانه بگیم

+5