مبین ( آ شکار ) 5

بسم الله الرحمن الرحيم

مقدمه :

دوستان عزیزی که نمیتونن به هر دلیلی متن رو بخونن لطفا ویس رو دانلود کنند و گوش بدن

حجمش 11 مگابایت و مدتش 11:25 دقیقه ست

برای دانلود ویس میتونید اینجا(کلیک کنید)

مطالب به هم مرتبط هست لطفا اگر خوشتون اومد به بلاگی قبلی سر بزنید و سعی کنید به

ترتیب بخونید یا گوش بدید

لطفا نظراتتون رو با ما در میان بذارید خوشحال میشم

موضوع:

در ادامه بلاگ قبل ( پادشاه عالم خدا )

وقتی اقیانوس رو ؛ رو آتیش میرزی چی میشه ؟ خاموش میشه ؛  آتیش رو فکر میکنید کی

گلستان کرد ؟ ابراهیم (س) گلستانه

این هر جا بره اونجارو گلستان میکنه وسط آتیش بره گلستان میشه هر جا دیگه ام بره گلستان

میشه وجودش شده گلستان دختر نمرود صحنه رو دید ایمان اورد بهش ( از تعجب این دیگه کیه )

گذاشتنش تو منجنیق دارن میندازن تو آتیش نمیبینه اینارو چی میگد شما منم و خدا کسی دیگه

ای نیست جای بدی نمیریم قضا و قدر عالم دست خداست  ؛ خدام سر جای خودش نشسته

خدای ابراهیم سرجاش نشسته داره میوفته تو دریایی آتیش عین خیالش نیست اینقدر ارامش

داره که ملکوت از ارامشش میرزه بهم تو چقدر بیخیالی اخه تو داری میوفتی تو آتیش ؛ اما این

اقیانوس شده این با خدا نشسته این همه آتیش هارو خاموش میکنه این از خدا رنگ گرفته این

تمام مکان هارو مقدس میکنه هر جا قدم بزنه مقدسه هر جا بره گلستان میشه اصلا این نیاز به

چیزی نداره ابر باد مه خورشید فلک اینه عالم در اختیارشه عبدی أطعنی أجعلک مثلی ( حدیث

قدسی ) بنده من از من اطاعت کن تا تو را مثل خودم سازم .

اراده میکنی اتفاق میوفته هیچی چیزی تو رو بهم نمیرزه خدارو بنشونی جایگاه خودش هیچ اتفاق

بدی برات نمیوفته اصلا هیچ اتفاق بدی نیست اخه تو بیخودی داری اذیت میشی

خدارو بنشون سر جاش تو زندگیت هزار تا تکون بخوره خدا سر جاشه مشکلی نیست ما تنها

نیستیم خدا هم هست پیشمون إن الله یَحولُ بَیْنَ المَرءِ وَ قَلبِه :  و بدانید خداوند میان انسان و

قلب او حایل می ‏شود  .  بذاریم خدا سر جای خودش باشه دیگه اذیت نمیشیم

خدارو گذاشتن کجا برای ما ؟ جایگاه یه موجود عقده ای (نعوذ بالله ) یه قاضی که بالاخره میخواد

پوست مارو بکنه یه ناظمی که ترکه دستشه تکون بخوری میزنه یه انتقام گیرنده ای که میخواد مو

رو از ماست بیرون بکشه پوستتو بکنه خوب وقتی خدا تو جایگاه خودش نباشه معلوم صبح تا شب

میترسیم معلوم اذیت میشیم کی باعث شد خدای ذهن ما در جایگاه خودش نباشه ؟

اونایی که خدارو نمیشناختن و دربارش حرف زدن و مای که فکر نکردیمو پذیرفتیم ( توهین به

کسی نباشه منظورم همه نیست )

خدارو بنشون نو جایگاه خودش تو جایگاه طبابت منتهی طبیبی که عاشقته بعد ببین نسخه هاش

چقدر جذاب میشه کیف میکنی میخوری خدارو بشناسیم تلخی دارو لذت بخش میشه برامون

منتهی خدای تو ذهن ما به اندازه پروفسور صمیعی بزرگ نیست مشکل اینه خدارو نشوندیم کجا

که  داریم اذیت میشم از قضا و قدرش ؟ یارو میگه ببین خدا مو رو از ماست میکشه پوستتون

میکنه  کافیه پاتو کج بذاری همچین میزنه ندونی از کجا خوردی یعنی چماق اماده ست نمیدونم

چوبش صدا نداره خدا یارو رو همچین زد که هفت نسلش تو گور لرزید  (و مکروا و مکرالله ) میگه

خدا خودش اخر هفت خطه یعنی بجنبی میجنبونتت فکر کردی بتازونی یک بلای سرت میاره ؛ مگه

نشنیدیم اینارو ؟ خدارو نشونده تو چه جایگاهی ؟ تو جایگاه یه موجود عقده ای تو جایگاه یه

موجودی که وایساده یه جا عاتو ازت بگیره که سرتم خالی میکنه مو رم از ماست میگیره پدرتم در

میاره یک چماقیم تو سرت میزنه آقا نشنیدین این چیزارو مگه نگفتن اینارو ؟  خوب خدارو اینطوری

گفتن که هر چی میگه اذیت میشیم هر اتفاقی داره میوفته اذیت میشیم هر چی میشه بهم

میریزیم ؛ خدارو بشون تو جایگاه خودش تو جایگاه خالق بودنش هزار تا تکون بخوره زندگی خدا سر

جاشه خدارو کجا نشوندیم ؟ اشکال هم از اونایی که گفتن هم از خودمون که پذیرفتیم بدون فکر و

تحقیق ؛

خدای ابراهیم (س) سرجاشه میگه بریم تو دریایی آتیش میگه بریم آتیش گلستان میشه چون قبلا

ابراهیم (س) تو همنشینی با خدا گلستان شده همه ی آتیش هارو خاموش میکنه حالا اینکه

آتیشی نبود آتیش غضب رو هم خاموش میکنه آتیش نمرود جلوی آتیش شهوت هیچی نیست

هیچی کاه در برابر کوه ولی ابراهیم (س) به جایی رسیده که که این آتیشام خاموش میکنه آتیش

قدرتم خاموش میکنه آتیش شهرتم خاموش میکنه اگه این آتیش ها تو جامعه مارو میگیره مال اینه

خدامون سر جای خودش نیست ما هم نسبتمون باهاش معلوم نیست ما هم تو جایگاه خودمون

نیستیم بعد اذیت میشیم حسن یوسف (س) چقدره مگه در برابر حسن خدا ؟

میگه که وقتی دیدنش دستاشون قطع کردن خیلی عجیبه ! جمال یوسف میبینی در برابر خدا هیچ

در برابر همه چیزه یعنی یوسف به توان بی نهایت میشه خدا تمام زیبایی عالم رو به توان بی

نهایت کنی میشه خدا هر چی زیبایی که در عالم وجود داره که میبنیم و نمیبنیم باز نمیتونه نشون

دهنده زیبایی خدا باشه این ظرف نمیتونه تمام محتوا رو در خودش جا بده این یه ایینه یه چیزی از

زیبایی اون رو نشون میده میگه یوسف ببینی اینجوری میشی خدارو ببینی چطوری میشه؟ میگه

احدی نمیتونه خدارو اونجوری که هست توصیف کنه خدا از توصیف انبیا هم بالاتره خدا رو ببینی

اصلا غم معنی نداره غصه معنی نداره واقعا ادم حالش با این موجود خوب میشه میگه که خدایا تو

اینقدر به ما پیشنهاد میدی که امر به ما مشتبه شده که نکنه تو به ما محتاجی !؟

انگاری تو به ما احتیاج داری اینطوری شده بعد تو دعای افتتاح میگه که من یه چیزی رو ازت میخوام

و ناز میکنم و اگر بهم ندی من قهر میکنم و لج میکنم با اینکه میدونم به نفعمه که اون چیز رو بهم

ندی ولی من قاطی میکنم برات بعد من ناز میکنم تو هی میگی بیا من میگم نمیخوام اصلا انگار تو

به ما محتاجی ؛ چرا ما غصه های دنیا به چششمون میاد ؟ اینکه ما زیبایی خدارو درک نمیکنیم

باعث شده زندگی برای ما تلخ شده ؛  سید علی اقای قاضی ( استاد ایت الله  بهجت ) رسید

خونه دید صاحب خونه تمام زندگی زن بچه رو ریخته بیرون زندگی شلوغی هم داشته 32 سر

عائله داشت مستجر بود افتاده بود به  سجده به خنده و گریه که خدایا دمت گرم فکر میکردم از

ادم شدن من نا امید شدی میفهمه چه اتفاقی داره میفته من میفهمم اون داره با من چیکارمیکنه 

میگه خدایا یعنی من ادم میشم دوباره نسخه دادی باز  میگه خوب زن بچه بیرونن میگه خوب اون

که حل میشه یه کاریش میکنیم خدا وقتی بلا داده یعنی تو قابل درمانی که بهت بلا داده دیگه؛

میگه بلا میدیم به مومن و تشکر میکنه چون میفهمه که خوبه !

ولی خوب ما چیکار میکنیم ؟ اصلا خدا مارو دوست نداره ؛ صدای مارو نمیشنوه ؛ ما بد بختیم ؛

انگار با ما لجه ؛ هر کاری میکنم دیقه اخر بهم میخوره ؛ خوب حالا ممکنه یهو 100 میلیارد پول بیاد

تو حسابمون و ما ادم این حرفا نباشیم چی از خودمون درست میکنیم ؟ قارون ! خدا میگه نمیخوام

قارون بشی بده ؟  خوب اقا نمیخوام قارون بشی دو هزار پول گیرت میاد هوا برت میداره بعد دیگه

میفهمیم که داره باهمون حرف میزنه ؛ حضرت علی (ع) فرمود من خدارو اینجا شناختم تو فسخ

عزائم یعنی چوب بیاری مواد اتش زا بریزی اتیش روشن کنی که چوب روشن شه ولی روشن نشد

فهمیدم خدا نمیخواد بشه یعنی خدا داره باهت حرف میزنه میگه اتیش به دردت نمیخوره مشکل

ها خوب نیست برات خدارو بشونی سر جاش هزار تا تکون بخوری خدا سرجاشه ما خدارو کجا

گذاشتیم تو زندگیمون؟ ظرفیت خدارو کجا دیدی ؟ نسبت خدارو با مردم چی دیدی ؟ خدارو جایی

خودش ببینی کربلا زیباست چیکار کرده تو کربلا ! خدا خدای شمرم هست خدا و امام حسین به

فکر شمرم هستن امام حسین (ع) خدارو تو جای خودش میبینه خوشحاله راوی میگه ندیدم مثل

حسین (ع) میگه هر چی به غروب عاشورا نزدیک میشدیم مصیبت ها بیشتر میشد چهرش

بشاش تر میشد روشن تر میشد سرحال تر سر کیف تر حالا چرا ؟ ( فکر کنید ) خدارو تو جایگاه

خودش نشونده اتفاقات رو داره میبینه کیف میکنه ( اشتباه برداشت نکنید ظاهر کار رو نمیگم )

خانم حضرت زینب (س) میاد پیش امام سجاد (ع) حرفهایی رو میزنه که حرفهای خود امام سجاد

(ع) هست فرمود: برادر زاده نارحت نباشی جنگ رو ما بردیم کار انجام شده خیلی عجیبه از دید ما

امام حسین (ع) بچه رو گرفت رو دستش با بچه وداع کنه جلو خیمه جلوی زن بچه ش تیر زدن توی

گلوی بچه امام حسین (ع) بهم نریخت گفت خدایا تو نگاه میکنی من ارومم تو میبنی من ارومم

جای نیست که کسی بتونه وایسه ولی وقته خدا تو جای خودش باشه تو ام وایمیسی .

در ادامه هم باهم باشید ادامه داره بحثمون

متشکرم