بلاگ كاربران


  • 1ta10

  • ۲۰ بار دیدمت . ۱۹ بار بهت خندیدم . ۱۸ بار به من اخم کردی. ۱۷ بار از دستم خسته شدی.ولی ۱۶ بار دیگه سعی کردم و ۱۵ جمله عاشقانه را ۱۴ بار به ۱۳ زبون و ۱۲ لهجه و ۱۱ روز و ۱۰ بار به کمک ۹ نفر به تو گفتم.اما تو ۸ بار قهر کردی . ۷ بار روتو از من برگردوندی و من ۶ بار برات مردم . ۵ بار قربونت رفتم و ۴ بار نازتو کشیدم . تا ۳ بار ناز کردی و ۲ بار خندیدی و جونمو به لب رسوند…
  • masih

  • عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بر لب آرم در دل خواهم گفت به هیچ سخنی گوش نخواهم داد بی هیچ اندوهی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو آب خواهم شد بی هیچ گرمایی کنار آشیانه تو آشیانه میکنم و فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم میپرسند برای چه زنده ای؟ و من برای زندگی تورا بهانه میکنم   …
  • اشڪ

  • נیشب با خـנا נعوایم شـנ ...... با هم قهر ڪرנیم .....فڪر ڪرנم נیگر مرا   ✗נوست نـנارد ✗  ...... رفتم گوشـﮧ اے نشستم اشڪ ریختم و خوابم برנ صبح ڪه بیـנار شـנم .... ماנرم گفت... نمیدانــے از دیشب تا صبح چه " بارونــے " مــے آمد …
  • تهرانی،اصفهانی،شیرازی. آبادانی

  • یک تهرانی، یه اصفهانی، یه اصفهانی،و یک آبادانی توی کافی شاپ با  هم صحبت میکردند: تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم ! اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم ! شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت  و اپل رو بخرم ! سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند......... آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز  گذاش…