بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    تیک تاک...

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۱۱/۲۱
  • نمايش ها : 267

   تيك تاك...

تا حالا به صداي تيك تاك عقربه هاي ساعت گوش دادي همين طوري مي چرخند و از خودشون صدا توليد ميكنن . اما اين صدا يه صداي معمولي نيست صداي لحظه لحظه كم شدن عمر انسانه. به زمان فكر ميكني؟ از كمترين زمان نهايت استفاده رو ميبريي يا بيشترين زمان و از دست ميدي؟ تا حالا با خودت انديشيدي كه چقدر ديگه از عمرت باقي مونده، قطعا نمي دوني يعني هيچ كس نميدونه جزء او توجه كردي ساعت وقتي باطري نداره از كار مي ايسته و ديگه تيك تيك نميكنه. انسان هم وقتي يه دل خوش نداشته باشه ، يه غمخوار كنارش نباشه و صبح تا شب كارش باشه حسرت و آه و افسوس زياد طول نميكشه كه باطري اون از كار ميافته و صداي تيك تاك نه، تاپ و توپ قلبش شنيده نميشه. زياد ناراحت نباش، الان كه به خودت اومدي لابد ديدي نصف عمرت به بطالت گذشت دير بجنبي اون نصفه ديگه هم ميگذره ميموني چيكار كني. ميزني به بي خيالي ، عالمي داره واسه خودش. اما نه اين طوري فكر نكن افكارت اشتباهه، اگه نتونستي از اون مقدار عمري كه از تو گذشته استفاده اي ببري پس از اون عبرت بگير براي موفق شدن توي باقيمانده عمرت، حالا هر چقدر هم كه هست تو كه نميدوني ، يه وقتي ميبيني عمرت رسيده به عمر نوح يه وقت هم ميبيني تا خواستي درست زندگي كني جناب عزرائيل اومده و بايد غزل خداحافظي رو بخوني. البته از اين دنيا ، به جاي اينكه بشيني به صداي عقربه هاي ساعت گوش بدي تا عمرت همين طوري بگذره ، پاشو به خودت يه تكوني بده، هر چي تنبلي و نااميدي داري بريز بيرون اون وقت راحت و آسوده شروع كن، شروع كن يه زندگي تازه رو، يه آدم جديد باش، پر انرژي و شاداب، يكي كه گذشته ها رو قاب گرفته گذاشته لب طاقچه، هراز چند گاهي يه گرد گيري هم ميكنه، زانوي غم بغل نگير و يه جايي كز نكن. با خودت شمارش كن سختي هايي رو كه كشيدي، لابد ميون كش و قوس سختي يه راحتي هم بوده ميون كوره راه هاي تاريك زندگيت تا الان حتما يه روزنه نور بوده، چرا اونو به خاطر نمياري؟ چرا لحظه هاي خوش و هر چقدر هم كم به خاطر نمياري؟از غمبرك زدن و صبح تا شب آيه ياس خوندن چيزي عايد تو نميشه . پاشو برو دم درب، غم و بزار جلوي خودت يه دونه بزنش و بندازش بيرون چشمات و باز كن و حقايق و ببين و باور كن . اين حقيقته كه تا حالا عمرت به باد رفت. اين حقيقته كه زندگيت تلخ و زجر آوره اما تغييرش بده، تو ميتوني به خودت تلقين كن كه اين كار از عهده تو بر مياد.نشستن و ميخ شدن به ساعتي كه دوازده تا شماره بيشتر نداره و سه تا هم عقربه كه توي طول شبانه روز دنبال يكديگه اند چه سودي داره، جز اينكه يه تكرار مداوم ، بي مزه ويكنواخته. يعني واقعا دوست داري زندگيت كسالت آور باشه طوري كه هيچ كس دلش نخواد با تو معاشرتي داشته باشه. چرا گوشه گيري؟ مثلا تنهايي رو دوست داري. هر چيزي جاي خودش و داره و تنهايي هم عالمي اما كار تو يه مرضه حاده ولي مزمن نيست. فقط اگه خودت خواسته باشي دواي دردت دست خودته يه لبخند، تو بخند بزار اونايي كه نميدونن لذت بردن واقعي يعني چي بگن تو ديوونه اي، تو بخند چون خنده بر هر درد بي درمون دواست.

 

برگرفته از کتاب حرفهای خودمونی 

نوشته خودم

                                          ;       


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !