دیوار کاربران


amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

نیست جز مرگ مرا تسلیتی

عشق ناکام همین عشق من است

دلم از غصه به جان آمد و جان

باز زندانی زندان تن است

بی گمان قصه ی جان کندن من

قصه ی عشق همان کوه کن است

که تو شیرین به مزارم گویی:

این همان شاعر شیرین سخن است

وین منم تیشه به جانش زده ام

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

چه کاغذ ها که سپیدی دلشان...

از نام تو سیاه شد...

از دلتنگی هایم...

از احساسم...

هزاران هزار...

صفحه سفید کاغذ...

سیاه شدند...

کاغذها عاشق شدند...

ولی تو...!

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

دنبال من می گردی و حاصل ندارد

این موج عاشق کار با ساحل ندارد



باید ببندم کوله بار رفتنم را

مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد



من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد



من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:

"از برف اگر آدم بسازی دل ندارد ..."



باشد، ولم کن با خودم تنها بمانم

دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد



شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد

موجی که عاشق می شود ساحل ندارد

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه



برو که دیدن اشکات منو به گریه میندازه



نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست


نمیشه بعد تو بوسید نمیشه بعد تو دل بست


منو تنها بذار اینجا تو این روزای بی لبخند



که باید بی تو پرپر شه که باید از نگات دل کند


حلالم کن اگه میری اگه دوری اگه دورم



اگه با گریه میخندم حلالم کن که مجبورم


نگو عادت کنم بی تو که میدونی نمیتونم



که میدونی نفسهامو به دیدار تو مدیونم


فدای عطر آغوشت برو که وقت پروازه


برو که بدرقه داره منو به گریه میندازه


برو عشقم خداحافظ برو تو گریه حلالم کن




خداحافظ برو اما عزیز من حلالم کن

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

دست خداوند در دستان من بود

آن لحظه ای که فریاد تنهایی سر دادم

کسی صدای مرا نشنید

یکی با دستهايش شانه هايم را نوازش كرد

تنهااوبودکه باتمنایم گریست

ومرا بيدار كرد

. . .

گونه هايم را بوسيد

بوی ناب بوسه اش در تمام زندگیم پیچید

حال او را گم كرده ام

دراین تنگنای روزگار

آنقدر به خود نگاه كردم

تا اوگم شد ازپس چشمانم چه بی اختیار

حال من و حس ناب مردگی

من وخدایی که مرانمی شناسد به بندگی

من وکسی که خودش را نمی دهد به زندگی

آري گم كردم دستانش را

كور كورانه ميدوم در زندگی

مي خورم بر ديوار غرور

بلند مي شوم با درماندگی

مي پرسم با شرمندگی

كجاست خدا؟

كجا رفت زندگي؟

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

گفتم اگه نبینمت می پره فکرت از سرم

بازم ندیدمت ولی نشد که از تو بگذرم

گفتم اگه نبینمت شاید فراموشت کنم

نمیشه تنها بمونم ، نمیشه خاموشت کنم

بعد از تو روزگار من اسیر تاریکی شده

تنهایی و غصه و غم با دل من یکی شده

غبار تنهایی باید محو شه از توي دلم

نذار دوباره بشکنم میون اشکاي خودم

گفتم حالا یه چند روزي برم یه جاي خیلی دور

دیدم که سودي نداره ، جز اینکه چشمام میشه کور

اما نشد که لحظه اي نخوام به یادت بمونم

نشد ترانه اي رو من بی غم چشمات بخونم

بعد از تو روزگار من اسیر تاریکی شده

تنهایی و غصه و غم با دل من یکی شده

غبار تنهایی باید محو شه از توي دلم

نذار دوباره بشکنم میون اشکاي خودم

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

بذار ازاین سکوت بی توقف

همه دلتنگی هامو پس بگیرم

اگه این قصه از آخر شروع شه

شاید از اسم تو رد شه مسیرم

تو طعم خشکسالی رو گرفتی

با قلب تو طبیعت قهر کرده

بدون اینکه فکر چیزي باشم

نبودت این کویرو شهر کرده

هنوزم باورش سخته ولی تو

با این دلشوره ها همدست بودي

تو خوشبختی رو از ریشه سوزوندي

نفهمیدي که توو بن بست بودي !!!

بذار از این سکوت بی توقف

تموم گریه هامو پس بگیرم

اگه این قصه از آخر شروع شه

شاید از اسم تو رد شه مسیرم

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

بازم براي موندنت باید بهونه جور کنم

نمی تونم به راحتی از عشق تو عبور کنم

باید بمونی تا دلم بمونه توي دلخوشی

با این کاراي بیخودي آخر دلم رو می کشی

صداي مسموم سکوت توو عشقمون قدم زده

این گریه هاي بی هوا حال منو به هم زده

خسته از این همه غبار که پهنه توي خونمون

آخر این قصه کجاست ؟! کجا میره مسیرمون ؟!

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

خداحافظ برو اي عطر بارون

سلام اي خیسیه چشماي گریون

سلام اي ناله هاي قلب تنهام

خداحافظ تموم شدن نفسهام

دیگه حسی نمونده غیر نفرت

امیدم جاشو می سپاره به حسرت

شروع گریه هاي هر شب من

مصادف شد با حس بی تو موندن

چقدر سخته از این خونه جدا شم

یا اینکه باز به عشقی مبتلا شم

چقدر تنهایی با من همصدا شد

که دستام از توو دست تو جدا شد

دیگه عشقی نمونده توو دلامون

خداحافظ حروم شد لحظه هامون

دیگه حسی نمونده غیر نفرت

امیدم جاشو می سپاره به حسرت

شروع گریه هاي هر شب من

مصادف شد با حس بی تو موندن

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

حواست پیش چشماشه

منو اصلا نمی بینی

داره عمرم تلف می شه

کنار من نمی شینی

چقدر سخته جدا بودن

چقدر زجر آوره دوري

چقدر عشق تو سنگینه

ولی می خوامت هر جوري !

حواست به منم باشه

منی که محو چشماتم

منی که با دلی عاشق

تو بهت ردپاهاتم

نمی دونم چرا چشمات

منو دیگه نمی بینه

چرا دستاي گرم تو

کنار من نمی شینه

همه میگن میري ، اما !

دلم میگه تو می مونی

هنوز عطرت توي خونه س

خودت خوب اینو می دونی