دیوار کاربران


maryam1352
maryam1352
۱۳۹۳/۰۶/۲۰

وقتـی رفــــــت..

دیگه مهـم نــیست کِــی،

دیگه مهـم نــیست کجـــا،

حتـی چطـور...

وقتـی رفــت...

تــو می مونـی و یـاد لبخنــدی که فرامـوش نــمی شه و

یک دل سیــر گریــه

که همیشه به خــــودت بدهـــکاری...

(:
(:
۱۳۹۳/۰۶/۲۰

از تصادف جان سالم به در برده بود

و میگفت زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است

و خدا همچنان لبخند میزد....

+ + + + +


mahtab11835
mahtab11835
۱۳۹۳/۰۶/۲۰

184

saeghe
saeghe
۱۳۹۳/۰۶/۱۹








































ess}
ess}

تقديم ب همه استقلاليهاى عزيز
فقط استقلال
عشق است
همه دست سوت هوراااااااااا

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

سلام اي تنها بهونه واسه ي نفس كشيدن
هنوزم پر مي كشه دل براي به تو رسيدن

واسه ي جواب نامت مي دونم كه خيلي ديره

بذا به حساب غربت نكنه دلت بگيره

عزيزم بگو ببينمكه چه رنگه روزگارت

خيلي دوست دارم تو مهتاب بشينم يه شب كنارت

سر تو مهربوني بذاري به روي شونم

تو فقط واسم دعا كن آخه دنبال بهونم

حالم رو اگه بپرسي خوبه تعريفي نداره

چون بلاتكليفه عاشق آخه تكليفي نداره

نكنه ازم برنجي تشنه ام تشنه ي بارون

چه قدر از دريا ما دوريم بيگناهيم هر دو تامون

بد جوري به هم مي ريزه من و گاهي اتفاقي

تو اگه نباشي از من نمي مونه چيزي باقي

مي دوني كه دست من نيست بازياي سرنوشته

رو قشنگا خط كشيده زشتا رو برام نوشته

باز كه ابري شد نگاهت بغضتم واسم عزيزه

اما اشكات رو نگه دار نذار اينجوري بريزه

من هنوز چيزي نگفتم كه تو طاقتت تموم شد

باقيش و بگم مي بيني گريه هات كلي حروم شد

حال من خيلي عجيبه دوست دارم پيشم بشيني

من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببيني

يادته من و تو داشتيم ساده زندگي مي كرديم

از همين چشمه ي شفاف رفع تشنگي مي كرديم

يه دفه يه مهمون اومد عقلم رو يه جوري دزديد

دل تو به روش نياورد از همون دقيقه فهميد

اولش فكر نمي كردم كه دلم رو برده باشه

يا دلم گول چشاي روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت و ديدم دل من ديوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه ي من با خبر شد

اولش گفتم يه حسه يا يه احترام ساده

اما بعد ديدم كه عشقه آخه اندازش زياده

تو بازم طاقت آوردي مث پونه ها تو پاييز

سرنوشت تو سفيده ماجراي من غم انگيزه

بد جوري ديوونتم من فكر نكن اين اعترافه

هميشه نبودن تو كرده اين دل و كلافه

مي دونم فرقي نداره واست عاشق بودن من

مي دونم واست يكي شد بودن و نبودن من

مي دونم دوسم نداري مث روزاي گذشته

من خودم خوندم تو چشمات يه كسي اين رو نوشته

اما روح من يه درياست پره از موج و تلاطم

ساحلش تويي و موجاش خنجراي حرف مردم

آخ چه لذتي داره ناز چشماتو كشيدن

رفتن يه راه دشوار واسه هرگز نرسيدن

من كه آسمون نبودم اما عشق تو يه ماهه

سرزنش نكن دلم رو به خدا اون بي گناهه

تو كه چشماي قشنگت خونه ي صد تا ستاره س

تو كه لبخند طلاييت واسه من عمر دوباره س

بيا و مثل گذشته جز به من به همه شك كن

من بدون تو مي ميرم بيا و بهم كمك كن

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

هر چه شکفتم تو ندیدی مرا
رفتی و افسوس نچیدی مرا

ماندم و پژمرده شدم ریختم
تا که به دامان تو آویختم

دامن خود را متکان ای عزیز
این منم ای دوست به خاکم مریز

وای مرا ساده سپردی به باد
حیف که نشناخته بردی ز یاد

همسفر بادم از آن پس مدام
میگذرم بی خبر از بام وشام

میرسم اما به تو روزی دگر
پنجره را باز گذاری اگر

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

خدایا دهانم را بو کن!ببین.بوی سیب نمیدهد.من هیچوقت آدمی نداشتم که

برایم سیب بچیند.میدانی یک حوا بدون آدمش چقدر تنها میشود؟میدانی محکوم بودن

چقدر سخت است؟وقتی گناهی نکرده باشی و حتی سیبی را نبوییده باشی؟میدانی

آدم بعضی از حواهایت را میگذارنند و میروند؟میدانی ک میروند و جلوی چشم حوا آدم

دیگری میشوند؟نمیدانی!تو ک هیچوقت آدم نداشته ای.ولی اگر میدانی و باور کرده ای

خستگی ام را..این حوارا ببر پیش خودت.

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

سخت است حرفت رانفهمند،سخت تراین است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
حالا میفهمم،که خداچه زجری میکشدوقتی این همه آدم حرفش راکه نفهمیده اند هیچ،

اشتباهی هم فهمیده اند

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟

گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟

گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟

گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟

گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟

گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟

amir6565
amir6565
۱۳۹۳/۰۶/۱۹

دلم تنگ است دلم چون برگ های سرد پاییزی پر از درد است
و صدای خش خش برگ ها همراه با تپش قلبم می شود آغاز

و من تنها تر از تنها به برگ برگ های زرد می گریم

ولی تک برگ زردی هم به حالم نمیگرید.