دیوار کاربران


mohammad7374
mohammad7374
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

وَقتے ( !!! گـِــریـﮧ !!! ) مے ڪُنے

هَمـِـﮧ میگـَـטּ ولـِـش ڪُـטּ ، بـבֿآر < رآפـَتــــ > بــآشِـﮧ

اَمــّـآ وَقتے /// مےפֿـَنـــــבے ///

هَمـِـﮧ میـــآטּ میگـَـטּ چے شُـבه !؟

بگــُـو مـــآ ـهـَمـ « بـפֿـَنـــבیـمـ »

sara22
sara22
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

جدا ماندن از کسی که دوستش داری
فرقی با مردن ندارد
پس عمری که بی تو میگذرد
مرگیست به نام زندگی

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

بعضی عشقها مثل قصه نوحه:

از ترس طوفان میان سراغت!

بعضی عشقها مثل قصه ابراهیمه!

باید همه چیزت را قربانی کنی؛

بعضی عشقها مثل قصه مسیحه!

آخرش به صلیب کشیده میشی؛

اما بیشتر عشقها مثل قصه موساست!

یه کم که دور می شی یه گوساله جاتو می گیره!

(:
(:
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

از مهم ترین كارهایی كه به عنوان یك آدم بزرگ می توانید انجام دهید
اینست كه گهگاه به شادمانی دوران كودكی برگردید.

mohammad7374
mohammad7374
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

احساس است …



مزرعــــه که نیست ! هـــــی شخـــمش میـــــزنی



لعنتــــــی …!!!

7mohamadreza
7mohamadreza
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

مدتـــــهاســـــت،

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...

7mohamadreza
7mohamadreza
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

مدتـــــهاســـــت،

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...

7mohamadreza
7mohamadreza
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

مدتـــــهاســـــت،

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...

soheilshahab
soheilshahab
۱۳۹۲/۰۴/۰۲

‍‍

+
+
+5

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۴/۰۱

آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌‌شوند، آرام.. بی‌ صدا.. و تدریجی‌

همان آدم‌هایی‌ که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند،

بی‌ هیچ انتظار جوابی‌،

فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند؛

برای آنکه بگویند هنوز هستی‌ و هنوز برای آنها مهم ترینی..

همان آدم‌هایی‌ که روزِ تولد تو یادشان نمی‌رود

همان‌هایی‌ که فراموش می‌‌کنند که تو هر روزخدا آنها را فراموش کرده ای

همان‌هایی‌ که برایت بهترین آرزو‌ها را دارند

و می‌دانند در آرزو‌های بزرگِ تو کوچکترین جایی‌ ندارند ..

همان آدم‌هایی‌ که همین گوشه کنار‌ها هستند

برای وقتی‌ که دل‌ تو پر درد می‌‌شود و چشمان تو پر اشک

که ناگهان از هیچ کجا پیدای شان می‌‌شود،

در آغوشت می‌‌گیرند و می‌‌گذراند غمِ دنیا را رویِ شانه‌های شان خالی‌ کنی‌

همان‌هایی‌ که لحظه‌ای پس از آرامشت،

در هیچ کجای دنیای تو گم می‌‌شوند و تو هرگز نمی‌‌بینی‌،

سینه ی سنگین از غمِ دنیا را با خود به کجا می‌‌برند..

همان آدم‌هایی‌ که

آنقدر در ندیدن شان غرق شده‌ای که

نابود شدن لحظه‌هایشان را و لحظه لحظه نابود شدن شان را در کنار خودت نمی‌‌بینی‌...

همان‌هایی‌ که در خاموشیِ غم انگیز خود،

از صمیمِ قلب به جایِ چشمان تو می‌‌گریند،

روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است ...