من گرفتار سنگيني سكوتي هستم كه گويا قبل از هر فريادي لازم است
من تمام هستي ام را در نبرد با سرنوشت ، در تهاجم با زمان آتش زدم، كُشتم
من بهار عشق را ديدم اما باور نكردم، يك كلام در جزوه هايم هيچ ننوشتم.
من ز مقصدها پي مقصودهاي پوچ افتادم ، تا تمام خوبها رفتند و خوبي ماند در يادم
من به عشق منتظر بودن ، همه صبر و قرارم رفت... بهارم رفت...عشقم مُرد...
يارم رفت
"مرسی"
من گرفتار سنگيني سكوتي هستم كه گويا قبل از هر فريادي لازم است
من تمام هستي ام را در نبرد با سرنوشت ، در تهاجم با زمان آتش زدم، كُشتم
من بهار عشق را ديدم اما باور نكردم، يك كلام در جزوه هايم هيچ ننوشتم.
من ز مقصدها پي مقصودهاي پوچ افتادم ، تا تمام خوبها رفتند و خوبي ماند در يادم
من به عشق منتظر بودن ، همه صبر و قرارم رفت... بهارم رفت...عشقم مُرد...
يارم رفت
"مرسی"
عالی
نه درد دستت..........20
خیلی خیلی زیباست
دستت نه درده
چ بلاگ قشنگی
مرسی
زیبـــــــــا بـــــــــود
سـپــــــــاس