دیوار کاربران


FirePhoenix
FirePhoenix
۱۳۹۳/۰۶/۱۸

در یک فیلم خارجی زنی یک سیلی به شوهرش زد...
شوهرش گفت: عزیزدلم چرا زدی؟
زن گفت: میخام ببینم چقدر دوسم داری.
شوهر او را بغل کرد و یه عالمه بوسش کرد...
زن ایرانی این حرکت را تقلید کرد وبه صورت شوهرش یک سیلی زد......
.... ازم نخواهید تعریف کنم چی شد
اما شنیدم وقتی زن را غسل میدادند لبخند به لب داشت
خدا بیامرزدش..
+5=58

anisa19
anisa19
۱۳۹۳/۰۵/۲۸

تویه زندگیم هرکی بهم سنگ پرت کرد بهش گل پرت کردم ...

.
.
....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
البته با گـــلدونش ))
دهنش سرویس شد

FirePhoenix
FirePhoenix
۱۳۹۳/۰۵/۲۲

تو شهر حیف نون اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. حیف نون به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

حیف نان کیس کامپیوترش رو میبره تعمیرگاه می گه آقا اینو برای ما تعمیر کن. مرده می گه: چه مشکلی داره؟ میگه: والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد!

+5

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۳/۰۵/۱۸

سرانجام کشف شد که

صاحب بیمارترین افکار و خشن ترین قلبها

مردانی هستند که زود به زود عاشق می شوند . . .

5+

Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۳/۰۵/۱۰



+5

mahsa777
mahsa777
۱۳۹۳/۰۵/۰۵

بیا کمــی

زنـــدگی را بدَویــم

شــاید

از اینهــمه غــم و دلتنــگی

جــلو بزنیــم...

.................................

+5

Selia_ss
Selia_ss
۱۳۹۳/۰۵/۰۵

http://www.hamkhone.ir/member/44724/blog/view/135197--/

sharloot
sharloot
۱۳۹۳/۰۵/۰۵

بیچاره موش های گرسنه ای که

با خیال

پنیری بودن ماه

به خواب میروند.
+5

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۵/۰۴

پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد
چون پر افشاني پر پهاي هزار افسانه ي از يادها رفته
باد چونان آمري مأمور و ناپيدا
بس پريشان حكمها مي راند مجنون وار
بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته
برف مي باريد و ما خاموش
فار غ از تشويش
نرم نرمك راه مي رفتيم
كوچه باغ ساكتي در پيش
هر به گامي چند گويي در مسير ما چراغي بود
زاد سروي را به پيشاني
با فروغي غالبا افسرده و كم رنگ
گمشده در ظلمت اين برف كجبار زمستاني
برف مي باريد و ما آرام
گاه تنها ، گاه با هم ، راه مي رفتيم
چه شكايتهاي غمگيني كه مي كرديم
با حكايتهاي شيريني كه مي گفتيم
هيچ كس از ما نمي دانست
كز كدامين لحظه ي شب كرده بود اين بادبرف آغاز
هم نمي دانست كاين راه خم اند خم
به كجامان ميكشاند باز
برف مي باريد و پيش از ما
ديگراني همچو ما خشنود و ناخشنود
زير اين كج بار خامشبار ،‌از اين راه
رفته بودندو نشان پايهايشان بود

FirePhoenix
FirePhoenix
۱۳۹۳/۰۴/۲۲

عاشـــــــق که باشی
رفتــــن نمیـــدانی
میـــــــمانی
سرِ حرفت میمانی
که گفتـــــــه بودی :
تا تـــــــه دنــــــــــیا . . .
کنارَش میــــــــمانی

+5