+5

'تو نیستی و خاطرات من را ضعیف گیر آوردند'

marya1370

آقا گمانم من شما را دوست...

حسی غریب و آشنا را دوست...

نه نه! چه می گویم فقط این که

آیا شما یک لحظه ما را دوست؟

منظور من این که شما با من...

من با شما این قصه ها را دوست...

ای وای! حرفم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...

حس عجیب پیشتان بودن

نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...

از دور می آید صدای پا

حتا همین پا و صدا را دوست...

این بار دیگر حرف خواهم زد

آقا گمانم من شما را دوست...

ﺷـﺎﯾـﺪ ﯾـﮏ ﺭﻭﺯ ،
ﯾـﮏ ﻧـﻔـﺮ ،
ﯾـﮏ ﺟـﻮﺭﯼ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑـﺨـﻮﺍﻫـﺪ
ﮐـﻪ ﺧـﻮﺍﺳـﺘـﻨـﺶ
ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﺭﺍﺣـﺘـﯽ ﻫـﺎ ﺗـﻤـﺎﻡ ﻧـﺸـﻮﺩ.

كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را

شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران كه می بارد شما را تر كند

بی درد وا نشد دلِ غفلت گرفته‌ام

قفلی که زنگ بست، شکستنْ کلیدِ اوست . . .

اینجا دلی تنگ است
آنجا سری گرم است
عدالت!!!!!!!

پيرمرد همسايه آلزايمر دارد ...

ديروز زيادي شلوغش کرده بودند

او فقط فراموش کرده بود

از خواب بيدار شود ...!

دیروز یکی از گودزیلاهای فامیل رفته بود مسافرت بهم زنگ زده میگه :

میشه بری ایمیل هامو چک کنی یه خبر مهم قرار بود بهم برسه

یه گوشی هم سفارش داده بودم ببین چی شده !

من وقتی همسن این بودم لواشکو با پوستش میخوردم مزه پیتزا بده …