بلاگ كاربران


من می خواهم زن باشم!...

حالا تو هی بیا بگو
زن باید سنگین و رنگین باشد
باید بیایند منت بکشند

من می گویم
... زن اگر زن باشد
باید بشود روی عاشقیش حساب کرد
که باید عاشــــقی کردن بلد باشد
که جــــا نزند
جــــا نماند
جــــا نگذارد
هی فکر نکند به این چیزهایی که عمری در گوشش خوانده اند
که زن ناز و مرد نیاز
که بداند مرد هم آدم است، دیگر
گاهی باید لوسش کرد
گاهی باید نازش را کشید
گاهی باید به پایش صبر کرد، حتی

من می گویم
زن اگر زن باشد
از دوستت دارم گفتن نمی ترسد
تو می گویی
خوش به حال زنی که عاشق مردی نباشد
بگذار دنبالت بدوند
و من نمی فهمم اینکه داری ازش حرف میزنی زندگی ست یا مسابقه اسب دوانی!

من نمی فهمم
چرا هیچکس بر نمی دارد بنویسد از مردها
از چشمها، شانه ها و دستهایشان
از آغوششان
از عطر تنشان
از صدایشان
پُررو می شوند ؟
خوب بشوند
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمان نرفته ایم؟
مگر ما به اتکا همین دستها
همین نگاهها
همین آغوشها
در بزنگاههای زندگی، سر پا نمانده ایم؟

من راز این دوست داشتنهای پنهانی را نمی فهمم
من نمی فهمم زن بودن
با سنگین، رنگین بودن
با سکوت، چه ارتباطی دارد

من بلد نیستم در سایه دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم، مَردم
حتی اگر مرد ِ من هم نبود
دلش غنج بزند از اینکه بداند
زنی دوستش دارد

من میخواهم، زن باشم
بگذار همه دنیا بداند
مــــردی در این حوالی, دارد
دوستت دارم های مرا، با خود میبرد.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


paridaryaii
ارسال پاسخ

منم میخوام زن باشم

miladsj
ارسال پاسخ

mamnon ziba bod likeeeeeeeee

NiHa94
ارسال پاسخ

fada mada...

marmary
ارسال پاسخ

خیلی هم عالی. . .