بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    نسل من..........

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۱۱/۲۶
  • نمايش ها : 204

فاجعه که فقط جنگ و کشتار و آوارگی نیست، یا سیل و زمین لرزه و آوار.

فاجعه همون پسر نوجوون تنها و اخموییه که دیشب توی پارک دیدیمش.

بلند بلند موزیک گوش می کرد ، شونه ها رو کشیده بود بالا کمی و نگاهش فقط به زمین بود.

فاجعه اونهایی بودن که خندیدن: آخی طفلک، بسوزه پدر عاشقی!

فاجعه این خیاله که "ای بابا، هنوز اولشه!"، که "بزرگ میشه یادش میره"، یا بدتر، "به این روزاش می خنده" !

فاجعه این جاست که یادش نمیره. که یادمون نمیره...

ذخیره ی بزرگی از شکستن ها و تنهایی کشیدن ها، دست توی جیب کردن ها و توی خیابون پا کشیدن ها... رو حمل

می کنیم با خودمون، از کودکی و نوجوونی و جوونی، از خیال های ساده ای که به دیوار خوردن، محال شدن و بلند بلند

می خندیم که "ای بابا... یادمون می ره."


نمیره من میدونم ...





ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل درد دل با غریبه های مجازی
نسل جمله های كوروش و دكتر شریعتی
نسل كادوهای یواشكی
 نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس...  ...
نسل سوخته
نسل من..........
نسل تو ...
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان مدام بگوئیم یادش بخیر ...
دنیای ما هم همین طور بود
مثل جهنم ...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !