دیوار کاربران


Aryan9919
Aryan9919
۱۳۹۳/۰۱/۱۴

ابليـس شدم که آتشم زد کفنم
بــايد بـه تـمـام شعله دامن بزنم

ابليس منـم ايل و تبارم سيب است
تا باغ تويي هر چه بکارم سيب است

ابليس منم دور دهانم خوني است
شريان به دهان گرفتنم قانوني است

**
پـا از بـرهـوت بيــت هـــايـم بکشيد
يک قطره هم از خداي باران بچشيد

اي کاش که جادو کنم اين دايره را
تا زله کنم هم سره هم ناسره را

نفرين کنم آسمان زمين ميريزد
خورشيد به موي ماه مي آويزد

نفرين کنم اين جهان جهنم دارد
نفرين مــرا جهـانـتـان کـم دارد

پاي خودتان تبر اگر تيز شود
آغـاز بهار اول پاييز شود

Aryan9919
Aryan9919
۱۳۹۳/۰۱/۱۴

خدایا! مهارتی برای مراقبت از آنچه بخشیده ای در قلبم بکار زیرا من در از دست دادن استادم

kaka20
kaka20
۱۳۹۳/۰۱/۱۴

السلام عليك يا فاطمة الزهرا
سالگرد شهادت بانوي دوعالم
حضرت فاطمه زهرا(س) تسليت باد
ملتمس دعا

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۳/۰۱/۱۴

دور که میشوم، نزدیکتر می آید…!
نزدیک که میشوم، دورتر میرود…!
انگار که این ” فاصله ”
همیشه باید به شکلی رعایت شود !

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

برای مدتی طولانی نفس زمستان را حس کردم ...
بوی هیچ خبر خاصی نیست
از نگاه یک همذات پندار دو جانبه که از یک جنون جوانی در تله پاتی موزیک واری آغاز شد او را شناختم..
کاش کسی صدایم را بشنود !!!
انگار متابولیسمی از جنس قارج می لرزد...

گوش هایم بروی ریل و ساز نا کوک هندریکس !!!

خدا كند كسي به صداي من ايمان بياورد
سيبي بچيند و بعد در بهشت
تقسيم كند با خدايي كه مرا كوك ميزند هر روز

قطاري كه از ميان دكمههاي من ميگذشت
دير كرده است
اينجا جنازهها زود پير ميشوند
و دريا
به جشنِ مرگِ ماهيهاست
كه شبها سياه ميرقصد ..
+5
for u

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۰۱/۱۱

تــو چــنان زیبــا شــده ای میـــان شــعر هــام،

که گمـــان نکنـــم خـــودت هم بدانـــی

ایــن کــه داری مــی خــوانــیش

خـــودِ تویـــی ...!

♥+5♥

Aryan9919
Aryan9919
۱۳۹۳/۰۱/۰۶

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است .

Aryan9919
Aryan9919
۱۳۹۳/۰۱/۰۶

… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
… نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
… ولی بسیار مشتاقم
… که از خاک گلویم سوتکی سازد
… گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
… تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
…. و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
… تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۰۱/۰۳

درد دارد وقتی با نسیمی برود

کسی که به خاطرش به طوفان زده ای !



√ هیچ وقت نفهمیدم چرا؟

http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/96084--/

بلاگ جدیدم.حتما نظر یادت نره دوست عزیزم.

Artaan
Artaan
۱۳۹۳/۰۱/۰۳

نه خودش موند نه خاطره هاش …

تنها چیزی که مونده جای خالیشه !