بلاگ كاربران


  • زندانی

  •   محبس خویشتن منم ، از این حصار خسته ام من همه تن انا الحقم ،‌ کجاست دار ، خسته ام در همه جای این زمین ، همنفسم کسی نبود زمین دیار غربت است ،‌ از این دیار خسته ام کشیده سرنوشت من به دفترم خط عذاب از آن خطی که او نوشت به یادگار خسته ام در انتظار معجزه ، فصل به فصل رفته ام هم از خزان تکیده ام ، هم از بهار خسته ام به گرد خویش گشته ام ، سوار این چرخ و فلک بس است تکرار ملال ،&zw…