توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
یاد دارم در غروبی سرد سرد..................................................
- تعداد نظرات : 5
- ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
- نمايش ها : 562
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی میخرم
کوزه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری ، هرچه داری می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی و بغضش هم شکست
اول ماه است و نان در خانه نیست
ای خدا ! شکرت ولی این زندگی است !!؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت : آقا ! سفره خالی میخرید؟
نظرات دیوار ها
خیلی قشنگ و دردناکه..مرسی
قشنگ بود ممنون
لايك